ملکه ی آتش پارت ۶
روز بعد
میخاستیم بریم جنگ نقشه این بود من یواشکی وارد میشدم میرفتم فیلیکس و میآوردم اون باما بود چون همرو میخاستیم بکشیم جز امپراتور شون باید اون کسایی که دوس داشتمو بیرون میآوردم اجوما رو هم آوردم و بهشون توضیح دادم نشان خانوادگی که حتی اگه نشون نمیدادم میفهمیدن ولی نشون دادم و مطمئینشون کردم و راستی یکیم پیدا کرده بودم که ارتش داشت
...
خیلی استرس داشتم جنگجو ها پشت سرمون بودن و همرو کشتیم داشتیم میرفتیم که یهو یه چیزی پشتم احساس کردم نه تیر خواب آور بود با چشای خواب آلود دیدم که همه پشتم خوابن
نامی ویو
یهو صدای تیر اندازی اومد همه نگهبانانی فرستادم که برت ببینن چی شده و چن نفر که بهشون خواب آور زده بودن رو آوردن انداختیمشون زندان اول فیلیکس بود که خیانت کرد .... بعد اجوما هم هرچی گشتیم نبود و بزرگترین شمشیر زن بینشون بود ژنرال فرار کرده هم بود جالبه و ولی اونیکی رو نشناختم اون کی بود؟ صورتی بی نقص زیبا ... بهتره بگم فراتر از زیبا نمیشد توصیفش کرد .... اون با همه فرق داش... همه دخترایی که تا بحال دیده بود از زیبا ترینشون تا زشت ترینشون هیچکدوم به اندازه ی اون زیبا نبودن ... نا خودآگاه دستمو بردم از پیشونیش تا به لبش با یه انگشتم کشیدم خیلی جذاب و خواستنی بود....
یهو یه صدایی پشت سرم اومد کوک بود
کوک. عاشق شدی؟
+ فرق داره ... بش نگا کن
کوک. درسته خواستنیه
+ چرا حرفی که تو ذهنم زدم رو الان میگی؟
میخاستیم بریم جنگ نقشه این بود من یواشکی وارد میشدم میرفتم فیلیکس و میآوردم اون باما بود چون همرو میخاستیم بکشیم جز امپراتور شون باید اون کسایی که دوس داشتمو بیرون میآوردم اجوما رو هم آوردم و بهشون توضیح دادم نشان خانوادگی که حتی اگه نشون نمیدادم میفهمیدن ولی نشون دادم و مطمئینشون کردم و راستی یکیم پیدا کرده بودم که ارتش داشت
...
خیلی استرس داشتم جنگجو ها پشت سرمون بودن و همرو کشتیم داشتیم میرفتیم که یهو یه چیزی پشتم احساس کردم نه تیر خواب آور بود با چشای خواب آلود دیدم که همه پشتم خوابن
نامی ویو
یهو صدای تیر اندازی اومد همه نگهبانانی فرستادم که برت ببینن چی شده و چن نفر که بهشون خواب آور زده بودن رو آوردن انداختیمشون زندان اول فیلیکس بود که خیانت کرد .... بعد اجوما هم هرچی گشتیم نبود و بزرگترین شمشیر زن بینشون بود ژنرال فرار کرده هم بود جالبه و ولی اونیکی رو نشناختم اون کی بود؟ صورتی بی نقص زیبا ... بهتره بگم فراتر از زیبا نمیشد توصیفش کرد .... اون با همه فرق داش... همه دخترایی که تا بحال دیده بود از زیبا ترینشون تا زشت ترینشون هیچکدوم به اندازه ی اون زیبا نبودن ... نا خودآگاه دستمو بردم از پیشونیش تا به لبش با یه انگشتم کشیدم خیلی جذاب و خواستنی بود....
یهو یه صدایی پشت سرم اومد کوک بود
کوک. عاشق شدی؟
+ فرق داره ... بش نگا کن
کوک. درسته خواستنیه
+ چرا حرفی که تو ذهنم زدم رو الان میگی؟
۳.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.