پارت۶۰
#پارت۶۰
باصدای ارایشگر چشامو باز کردم ، خدایا یعنی این من بودم ؟؟؟ اخه دختر به این خوشگلی مگه هس؟مگه دارییممم ... خخخ
موهامو به رنگ طلایی و عسلی شنیون کرده بود ، مدلش خیلی قشنگ بود ، خودمم نمیدونستم میخواد مدلشو اینجوری کنه .ٔ.. پشت چشامو سایه سفید که یکم برق میزد کشیده بود ، رژ لب قرمز مایل به جیگری ، مژه هامم بلند تر کرده بود، رژ گونه صورتی کمرنگی برام زده بود ، یه خط لب کمی کمرنگ تراز رژ لبمم ، خلاصه کارش عالی یود
دخترارو برده بودن تویه اتاق منظورم ساقدوش های گلم نسیم و مریم و نگین
ارایشگر:خوب عروس خانوم اقا داماد چجوری میخواد تا اخر شب تحمل کنه؟
خجالت کشیدم و لپ هام شد مثل لبو .... من از کی تاحالا اینقد مودب شدم؟؟اگه مامانم اینجا بود حتما میگفت عجب دختر سربه زیری تربیت کرده ماشالا..خخ
ارایشگر:خجالت نداره خوشگل خانوم
باکمک یکی از ارایشگر ها شنلم رو پوشیدم ، صدای جیغ نسیم اومد که گفت:واییییی الینا این خودتی؟؟؟
نگین:پ.ن عمشه
نسیم:خدایاااااااا اقا داماد غش میکنهههه
مریم:اره تا شب دوم نمیاره داداشم
من:خیلی خب کم حرف بزنین ، شماهم خوشگل شدین شیطونکا
مریم:اره ولی مهم عروس خانومه ، ..... الینا گفته باشم من برادرزاده میخوام
من:عمرا ، بی ادب
مریم:اختیار داری عزیزم
چنددقیقه گذشت که ارایشگر گفت:اقا داماد و ساقدوش ها رسیدن
به کمک دخترا تورم و جمع کردم و بعداز خداحافظی از ارایشگر اومدیم بیرون
اخییش راحت شدما ، حداقل ۴ساعتی زیر دست ارایشگره بودم
اوه مای گاد چقد اقامون خوشگل شده ، دلم براش ضعف رفت
نگین کنار گوشم گفت:نخوری اقاتون رو ... یه چشمک زد
یعنی اینقد تابلو بودم؟؟اصن وللش شوهرمه مثلا
امیر یه کت و شلوار مشکی براق که کنار پیرهنش یه گل رز صورتی کمرنگ بود و یه پیرهن سفید خوشگل ، زیرش پوشیده بود، موهاشم زده بود بالا و مدل های مردونه که من ازش سردرنمیووردم..... اخ که چقد الینا کش شده بود اقای شوهر
بقیه ی پسرا هم خوشگل شده بودن ، مخصوصا داداش ارشام خودم اخ قوربونش برم جذاب شده بود واسه خودش
امیر اومد جلو کنارم ایستاد و گل رو بهم داد ، کنار گوشم گفت:تو امشب سعی داری منو به کشتن بدی خانوم؟؟
خندیدم و گفتم:اره ، توام سعی داری منو به کشتن بدی؟؟ جونم؟
امیر:قوربونت برم
فیلم بردار هم که نگو ، همش میگفت دستتو بنداز دور کمر امیر ، ببوسش ، بغلش کن ،
صدتا مدل که موقعی که امیر گل رو میده به من فیلم بگیره و صدتا صحنه ی ناموسی +۱۸
خدامیدونه چندبار جلو پسرا سرخ و سفید شدم ، دلم میخواست سر فیلم بردار رو بکوبم به دیوار
سوار ماشی شدیم ، بقیه پشت سرمون میومدن ..... امیر با یه لبخند صدای اهنگ رو بلند کرد ..... یه چی بگم از علی هایپر
صدای بوق ماشین ها هم میومد ، داشتم از ذوق میمردم .... قرار بود بریم اتلیه و اونجا عکس بگیریم و بعدش بریم باغ
امیر: خانومم ..... یه نکاهی هم به ما کن
من نگاهش کردم و تو یه حرکت کنار لبش رو بوسیدم ..... خواستم برم عقب که دستمو گرفت و کذاشت رو فرمون
دوتا ماشین بود که بچه های دانشگاه توش بودن
الناز و شروین بلند از تو ماشین داد زدن:استاد صدای اهنگو زیاد ترش کن
امیر شیشه هارو کشید پایین
من:اههه امیر چرا این کاررو کردی
امیر:حوصلشونو ندارم ، بزار خوش باشیم عشقم
سعی کردم جلو خندمو بگیرم و چیزی نگم ..... این بشر چرا اینقد شیطون بود اخه
رسیدیم اتلیه و پیاده شدیم ، دستمو دور بازوی امیر حلقه کردم ، اونم دستشو رو گودی کمرم گذاشت
رفتیم تو اتاقش ..... طبق گفته ی فیلمبردار سرمو رو شونه های امیر گذاشتم
فیلمبردار:خب اقا داماد لب عروس خانومم رو ببوسید
چقد این فیلمبرداره بی حیا بود اهههه
لباشو رو لبام گذاشت
خلاصه بعد یه عکس دست جمعی هم با ساقدوش ها گرفتیم و پیش به سوی تالار
از ماشین پیاده شدیم ، دخترا اومدن سمت من و پسرا هم سمت امیر
وارد سالن شدیم که صدای دست و سوت مهمون ها میومد ..... نشستیم توی جایگاهمون
دخترا داشتن وسط میرقصیدن ..... مامان خودم و مامان امیر اومدن سمتمون
مادرجون:الهی قوربونت برم عروس گلم ، یدونه شدی دخترم
من:مرسی مامان جون لطف دارین
امیر :پس من چی مامان
مادر جون:خیلی خب پسره ی حسود ، مگه میشه پسر من خوشگل نشده باشه؟؟ چقد بهم میاین ماشالا
مامان:دختر مامان رو ببین که چقد زود بزرگ شد و واسه خودش خانمی شد .... قطره اشکی از گوشه چشمش جاری شد که با دستام پاکش کردم
بغلش کردم و گفت:مامان گریه نکن ، ببین قوزمیت جونت چقد زود بزرگ شد رفت خانه ی شوهر جونش
بااین حرفم همه خندیدن...... نگین و پارسا ، مریم و ارشام ، نسیم و حسام ..... با دختر پسرا رفته بودن رو پیست و میرقصیدن
صدای خواننده اومد که ازمون دعوت کرد بریم وسط و قرش بدیم ارهههه قرش بدیم...خخخ
دست در دست امیر رفتیم تو پیست ، رقص تانگو بود
امیر دستشو دور کمرم حقله کرد ، منم ی
باصدای ارایشگر چشامو باز کردم ، خدایا یعنی این من بودم ؟؟؟ اخه دختر به این خوشگلی مگه هس؟مگه دارییممم ... خخخ
موهامو به رنگ طلایی و عسلی شنیون کرده بود ، مدلش خیلی قشنگ بود ، خودمم نمیدونستم میخواد مدلشو اینجوری کنه .ٔ.. پشت چشامو سایه سفید که یکم برق میزد کشیده بود ، رژ لب قرمز مایل به جیگری ، مژه هامم بلند تر کرده بود، رژ گونه صورتی کمرنگی برام زده بود ، یه خط لب کمی کمرنگ تراز رژ لبمم ، خلاصه کارش عالی یود
دخترارو برده بودن تویه اتاق منظورم ساقدوش های گلم نسیم و مریم و نگین
ارایشگر:خوب عروس خانوم اقا داماد چجوری میخواد تا اخر شب تحمل کنه؟
خجالت کشیدم و لپ هام شد مثل لبو .... من از کی تاحالا اینقد مودب شدم؟؟اگه مامانم اینجا بود حتما میگفت عجب دختر سربه زیری تربیت کرده ماشالا..خخ
ارایشگر:خجالت نداره خوشگل خانوم
باکمک یکی از ارایشگر ها شنلم رو پوشیدم ، صدای جیغ نسیم اومد که گفت:واییییی الینا این خودتی؟؟؟
نگین:پ.ن عمشه
نسیم:خدایاااااااا اقا داماد غش میکنهههه
مریم:اره تا شب دوم نمیاره داداشم
من:خیلی خب کم حرف بزنین ، شماهم خوشگل شدین شیطونکا
مریم:اره ولی مهم عروس خانومه ، ..... الینا گفته باشم من برادرزاده میخوام
من:عمرا ، بی ادب
مریم:اختیار داری عزیزم
چنددقیقه گذشت که ارایشگر گفت:اقا داماد و ساقدوش ها رسیدن
به کمک دخترا تورم و جمع کردم و بعداز خداحافظی از ارایشگر اومدیم بیرون
اخییش راحت شدما ، حداقل ۴ساعتی زیر دست ارایشگره بودم
اوه مای گاد چقد اقامون خوشگل شده ، دلم براش ضعف رفت
نگین کنار گوشم گفت:نخوری اقاتون رو ... یه چشمک زد
یعنی اینقد تابلو بودم؟؟اصن وللش شوهرمه مثلا
امیر یه کت و شلوار مشکی براق که کنار پیرهنش یه گل رز صورتی کمرنگ بود و یه پیرهن سفید خوشگل ، زیرش پوشیده بود، موهاشم زده بود بالا و مدل های مردونه که من ازش سردرنمیووردم..... اخ که چقد الینا کش شده بود اقای شوهر
بقیه ی پسرا هم خوشگل شده بودن ، مخصوصا داداش ارشام خودم اخ قوربونش برم جذاب شده بود واسه خودش
امیر اومد جلو کنارم ایستاد و گل رو بهم داد ، کنار گوشم گفت:تو امشب سعی داری منو به کشتن بدی خانوم؟؟
خندیدم و گفتم:اره ، توام سعی داری منو به کشتن بدی؟؟ جونم؟
امیر:قوربونت برم
فیلم بردار هم که نگو ، همش میگفت دستتو بنداز دور کمر امیر ، ببوسش ، بغلش کن ،
صدتا مدل که موقعی که امیر گل رو میده به من فیلم بگیره و صدتا صحنه ی ناموسی +۱۸
خدامیدونه چندبار جلو پسرا سرخ و سفید شدم ، دلم میخواست سر فیلم بردار رو بکوبم به دیوار
سوار ماشی شدیم ، بقیه پشت سرمون میومدن ..... امیر با یه لبخند صدای اهنگ رو بلند کرد ..... یه چی بگم از علی هایپر
صدای بوق ماشین ها هم میومد ، داشتم از ذوق میمردم .... قرار بود بریم اتلیه و اونجا عکس بگیریم و بعدش بریم باغ
امیر: خانومم ..... یه نکاهی هم به ما کن
من نگاهش کردم و تو یه حرکت کنار لبش رو بوسیدم ..... خواستم برم عقب که دستمو گرفت و کذاشت رو فرمون
دوتا ماشین بود که بچه های دانشگاه توش بودن
الناز و شروین بلند از تو ماشین داد زدن:استاد صدای اهنگو زیاد ترش کن
امیر شیشه هارو کشید پایین
من:اههه امیر چرا این کاررو کردی
امیر:حوصلشونو ندارم ، بزار خوش باشیم عشقم
سعی کردم جلو خندمو بگیرم و چیزی نگم ..... این بشر چرا اینقد شیطون بود اخه
رسیدیم اتلیه و پیاده شدیم ، دستمو دور بازوی امیر حلقه کردم ، اونم دستشو رو گودی کمرم گذاشت
رفتیم تو اتاقش ..... طبق گفته ی فیلمبردار سرمو رو شونه های امیر گذاشتم
فیلمبردار:خب اقا داماد لب عروس خانومم رو ببوسید
چقد این فیلمبرداره بی حیا بود اهههه
لباشو رو لبام گذاشت
خلاصه بعد یه عکس دست جمعی هم با ساقدوش ها گرفتیم و پیش به سوی تالار
از ماشین پیاده شدیم ، دخترا اومدن سمت من و پسرا هم سمت امیر
وارد سالن شدیم که صدای دست و سوت مهمون ها میومد ..... نشستیم توی جایگاهمون
دخترا داشتن وسط میرقصیدن ..... مامان خودم و مامان امیر اومدن سمتمون
مادرجون:الهی قوربونت برم عروس گلم ، یدونه شدی دخترم
من:مرسی مامان جون لطف دارین
امیر :پس من چی مامان
مادر جون:خیلی خب پسره ی حسود ، مگه میشه پسر من خوشگل نشده باشه؟؟ چقد بهم میاین ماشالا
مامان:دختر مامان رو ببین که چقد زود بزرگ شد و واسه خودش خانمی شد .... قطره اشکی از گوشه چشمش جاری شد که با دستام پاکش کردم
بغلش کردم و گفت:مامان گریه نکن ، ببین قوزمیت جونت چقد زود بزرگ شد رفت خانه ی شوهر جونش
بااین حرفم همه خندیدن...... نگین و پارسا ، مریم و ارشام ، نسیم و حسام ..... با دختر پسرا رفته بودن رو پیست و میرقصیدن
صدای خواننده اومد که ازمون دعوت کرد بریم وسط و قرش بدیم ارهههه قرش بدیم...خخخ
دست در دست امیر رفتیم تو پیست ، رقص تانگو بود
امیر دستشو دور کمرم حقله کرد ، منم ی
۴۷.۰k
۰۹ شهریور ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.