فیک جونگ کوک پارت ۵۱ (معشوقه)
یهو دیدم ا.ت دوید سمتش و بغلش کرد و شروع کرد به گریه کردن اونم دستشو دور ا.ت حلقه کرد و داشت آرومش میکرد!ظاهرا من باید برم آموزش محبت کردن ببینم ولی این دیگه محبتش زیادی بود😐همینجوری با بالاتنه لخت پایینش هم که فقط یه حوله بود ا.ت رو بقل کرده بود😑ایششش خیلی حسودیم شد و به روی خودم نیاوردم ولی قطعا اگه کسی جز تهیونگ یا اعضا بود میکشتمش! رفتم و ا.ت رو ازش جدا کردم.
جونگ کوک:اهم اهم بسه دیگه!
ا.ت:عاااا ببخشید.
تهیونگ:جونگ کوک ا.ت چی شده؟(اخم)
جونگ کوک:به من از اون سونگ هو جونت بپرس.
سونگ هو:مگه چیه من فقط یکم مست بودم همین!
جونگ کوک:آره جون خودت یکم......
ویو ا.ت
دو ساعت گذشته بود و اینا همش داشتن میخوردن یه وقت بلایی سر من نیارن!
جونگ کوک:بیا یکی دیگه هم بخوریم هیونگگگ( حالت مستی)
شوگا:اوکیییی(مست)
بعد دوباره لیواناشون رو بهم زدن و یکی دیگه خوردن!البته تهیونگ و هوسوک زیاد نمیخوردن خوشبختانه.همینجور داشتن میخوردن که وسط خوردن جونگ کوک بیهوش شد.
جیمین:کوک کوک چیشد کوک جواب بده!
جین:چیزی نیست بخاطر خوردن زیاده.
بعد همه بلند شدن و خواستن برن.
جیمین:من کوک رو میبرم خونش.
تهیونگ:نمیخواد پیش خودم میمونه اونکه بیشتر وقتا پیش منه الانم روش.
اعضا:اوکی بای
بعد رفتن و من و تهیونگ مشغول جمع کردن خونه شدیم.
تهیونگ:اه تمومی هم نداره.
ا.ت:😂
تهیونگ:به چی میخندی؟ 😑
لطفا.ت:هیچی.
بعد یه ساعت خونه رو تمیز کردیم
تهیونگ:همیشه جونگ کوک کمکم میکرد ولی الان....خب بیخیال بیابریم بخوابیم.
ا.ت:پس جونگ کوک چی روی کاناپه بدون پتو ممکنه مریض بشه یا بدن درد بگیره.
تهیونگ:اوکی پس من این بازوش رو میگیرم تو هم اون بازوش تا ببریمش بالا داخل اتاقش.
ا.ت:مگه اتاق داره؟
تهیونگ:آره انقد میاد خونه ی من که براش یه اتاق مخصوص خودش گذاشتم.
ا.ت:اوکی
تهیونگ اون دستشو انداخت دور گردنش منم این یکی دستشو انداختم دور گردنم.سرش کج شده بود و افتاده بود روی شونم و نفساش روی گردنم پخش میشد خیلی حس بدی میداد (چرا دروغ میگی😐) یه دفعه همینطور که از پله ها میرفتیم بالا یهو جونگ کوک با دستش که دور گردنم بود س*ینم رو چنگ زد و محکم گرفت که ناله ای کردم.
تهیونگ:چی شد ا.ت خوبی؟(نگران)
ا.ت:آههه آرهههه خوبم.
تهیونگ:مطمئنی؟پس چرا اینطور حرف میزنی؟
یه دفعه جونگ کو فشار دستش ر بیشتر کرد.
ا.ت:آ..آره من خوبم.
بعد رفتیم داخل اتاقی که تهیونگ گفته بود و جونگ کوک رو روی تخت گذاشتیم بعد تهیونگ رفت و گفت:
تهیونگ:ا.ت تو هم برو بخواب
ا.ت:باشه الان میام
ا.ت:خیلی بیشعوری جونگ کوک میدونم خودتو زدی به خواب دفعه دیگه اگه اینکارو بکنی......
یه دفعه دستمو کشید و افتادم روش و سینه هام چسبید به بدنش!
ا.ت:هی ولم کننن.
جونگ کوک:هیسسس .......
جونگ کوک:اهم اهم بسه دیگه!
ا.ت:عاااا ببخشید.
تهیونگ:جونگ کوک ا.ت چی شده؟(اخم)
جونگ کوک:به من از اون سونگ هو جونت بپرس.
سونگ هو:مگه چیه من فقط یکم مست بودم همین!
جونگ کوک:آره جون خودت یکم......
ویو ا.ت
دو ساعت گذشته بود و اینا همش داشتن میخوردن یه وقت بلایی سر من نیارن!
جونگ کوک:بیا یکی دیگه هم بخوریم هیونگگگ( حالت مستی)
شوگا:اوکیییی(مست)
بعد دوباره لیواناشون رو بهم زدن و یکی دیگه خوردن!البته تهیونگ و هوسوک زیاد نمیخوردن خوشبختانه.همینجور داشتن میخوردن که وسط خوردن جونگ کوک بیهوش شد.
جیمین:کوک کوک چیشد کوک جواب بده!
جین:چیزی نیست بخاطر خوردن زیاده.
بعد همه بلند شدن و خواستن برن.
جیمین:من کوک رو میبرم خونش.
تهیونگ:نمیخواد پیش خودم میمونه اونکه بیشتر وقتا پیش منه الانم روش.
اعضا:اوکی بای
بعد رفتن و من و تهیونگ مشغول جمع کردن خونه شدیم.
تهیونگ:اه تمومی هم نداره.
ا.ت:😂
تهیونگ:به چی میخندی؟ 😑
لطفا.ت:هیچی.
بعد یه ساعت خونه رو تمیز کردیم
تهیونگ:همیشه جونگ کوک کمکم میکرد ولی الان....خب بیخیال بیابریم بخوابیم.
ا.ت:پس جونگ کوک چی روی کاناپه بدون پتو ممکنه مریض بشه یا بدن درد بگیره.
تهیونگ:اوکی پس من این بازوش رو میگیرم تو هم اون بازوش تا ببریمش بالا داخل اتاقش.
ا.ت:مگه اتاق داره؟
تهیونگ:آره انقد میاد خونه ی من که براش یه اتاق مخصوص خودش گذاشتم.
ا.ت:اوکی
تهیونگ اون دستشو انداخت دور گردنش منم این یکی دستشو انداختم دور گردنم.سرش کج شده بود و افتاده بود روی شونم و نفساش روی گردنم پخش میشد خیلی حس بدی میداد (چرا دروغ میگی😐) یه دفعه همینطور که از پله ها میرفتیم بالا یهو جونگ کوک با دستش که دور گردنم بود س*ینم رو چنگ زد و محکم گرفت که ناله ای کردم.
تهیونگ:چی شد ا.ت خوبی؟(نگران)
ا.ت:آههه آرهههه خوبم.
تهیونگ:مطمئنی؟پس چرا اینطور حرف میزنی؟
یه دفعه جونگ کو فشار دستش ر بیشتر کرد.
ا.ت:آ..آره من خوبم.
بعد رفتیم داخل اتاقی که تهیونگ گفته بود و جونگ کوک رو روی تخت گذاشتیم بعد تهیونگ رفت و گفت:
تهیونگ:ا.ت تو هم برو بخواب
ا.ت:باشه الان میام
ا.ت:خیلی بیشعوری جونگ کوک میدونم خودتو زدی به خواب دفعه دیگه اگه اینکارو بکنی......
یه دفعه دستمو کشید و افتادم روش و سینه هام چسبید به بدنش!
ا.ت:هی ولم کننن.
جونگ کوک:هیسسس .......
۶.۱k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.