فیک روباه سیاه
فیک روباه سیاه
P13
ویو ا.ت
یه لباس دارک بود مخصوص مافیا ها تقریبا سلیقمون شبیه همه اما چرا من باید اینو بپوشم ؟
وللش از اونجایی که اتاق همه چی داشت رفتم حموم اومد موهامو خشک کردم و بدنم وخشک کردم لباس راحتی پوشیدم و یه آرایش خفن که به لباس بیاد کردم و چتریامو صاف کردم موهامو حالت دادم و لباسمو پوشیدم
داشتم از آینه قدی به خودم نگاه میکردم
ا.ت:خوشم اومد(بی حوصله)
که در خورد
ا.ت:هانن
بادیگارد:خانم ارباب گفتن الان باید برین
ا.ت:اوک اومدم(از پله ها اومدم پایین)
کوک ویو
تقریبا ساعت نزدیکای ۳ بود که رفتم حموم اومدم بدنمو خشک کردم و موهامو سشوار کشیدم عطر مخصوصمو زدم و و کت و شلوار مشکی برندمو پوشیدم و با قدم های آهسته اما صدا دار رفتم پایین و به یکی از بادیگاردا گفتم بره ببینه ا.ت تموم شده یانه چون باید تا ۳۰ مین بعد اونجا باشم
..........
داشتم ساعتمو نگاه میکردم که دیدم یه دختر هات و سکسی با آرایش خفن از پله ها داره پایین میاد محو زیباییش شده بودم که زود خودمو جمع و جور کردم
ا.ت
اومدم پایین که دیدم کوک یه تیپ خفن زده اما به روم نیاوردم و گفتم
ا.ت:آماده شدم برا چی گفتی اینا رو بپوشم
کوک:چون میخو....
ا.ت که نذاشت حرف کوک تموم بشه گفت
____________
بچها به مناسبت اینکه علوم از من درس نپرسید یه پارت گذاشتم
P13
ویو ا.ت
یه لباس دارک بود مخصوص مافیا ها تقریبا سلیقمون شبیه همه اما چرا من باید اینو بپوشم ؟
وللش از اونجایی که اتاق همه چی داشت رفتم حموم اومد موهامو خشک کردم و بدنم وخشک کردم لباس راحتی پوشیدم و یه آرایش خفن که به لباس بیاد کردم و چتریامو صاف کردم موهامو حالت دادم و لباسمو پوشیدم
داشتم از آینه قدی به خودم نگاه میکردم
ا.ت:خوشم اومد(بی حوصله)
که در خورد
ا.ت:هانن
بادیگارد:خانم ارباب گفتن الان باید برین
ا.ت:اوک اومدم(از پله ها اومدم پایین)
کوک ویو
تقریبا ساعت نزدیکای ۳ بود که رفتم حموم اومدم بدنمو خشک کردم و موهامو سشوار کشیدم عطر مخصوصمو زدم و و کت و شلوار مشکی برندمو پوشیدم و با قدم های آهسته اما صدا دار رفتم پایین و به یکی از بادیگاردا گفتم بره ببینه ا.ت تموم شده یانه چون باید تا ۳۰ مین بعد اونجا باشم
..........
داشتم ساعتمو نگاه میکردم که دیدم یه دختر هات و سکسی با آرایش خفن از پله ها داره پایین میاد محو زیباییش شده بودم که زود خودمو جمع و جور کردم
ا.ت
اومدم پایین که دیدم کوک یه تیپ خفن زده اما به روم نیاوردم و گفتم
ا.ت:آماده شدم برا چی گفتی اینا رو بپوشم
کوک:چون میخو....
ا.ت که نذاشت حرف کوک تموم بشه گفت
____________
بچها به مناسبت اینکه علوم از من درس نپرسید یه پارت گذاشتم
۱۳.۴k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.