وقتی روانشناس بود pاخر
با رژ لبی که به لبات زدی
تو اینه خودت رو نگاه کردی خیلی وقت بود
که خودت رو اینجوری ندیده بودی..!
با لبخندی محو بلند شدی و به سمت در خونه رفتی
با اضطرابی که داشتی
دستت رو روی قلبت گذاشتی
و نفسی کشیدی و داخل ماشینت نشستی
با نیم ساعتی که گذشت
به کافه رسیدی با دیدن دکترت که نشسته بود و به بیرون خیره شده بود نگاهی انداختی
اون واقعا جذاب بود
از چشمای زیباش گرفته بود تا لب هاش
دلت میخواست
طعم لباش رو بچشی ولی جرعت اینکارو نداشتی...
*سلام اقای دکتر
با دیدنت لبخندی از سر ذوق زد..
_سلام ات بفرما بشین
چیزی هست که بخوای سفارش بدی؟
دسر های اینجا خیلی خوشمزه هست همین چند دقیقه پیش یه بستنی سفارش دادم
اینقدر خوشمزه بود حتما باید امتحانش کنی و...
با لذت به حرفاش گوش میدادی
حتی میتونستی ساعت ها..
به اون حرفاش گوش بدی
*پس من یه بستنی سفارش میدم
نگاهت رو به یونجون دادی
که با تعجب بهت نگاه میکرد
*چیزی رو صورتمه؟
با دستای مردونه اش
تار موهایی که جلوی چشمات افتاده بود رو کنار زد
_ارایش کردی
با این حرفش خجالتی کشیدی
هرکس دیگه ای هم بود خجالت میکشید
* زشت شدم مگه نه الان میرم پاکش کنم
_نه خیرم خیلی هم خوشگل شدی
حتی بی ارایشم خوشگلی البته تو همیشه زیبا هستی
با این حرفش دستتو روی قلبت گذاشتی اینقدر که میترسیدی صدای قلبت رو بشنوه..!
تو اینه خودت رو نگاه کردی خیلی وقت بود
که خودت رو اینجوری ندیده بودی..!
با لبخندی محو بلند شدی و به سمت در خونه رفتی
با اضطرابی که داشتی
دستت رو روی قلبت گذاشتی
و نفسی کشیدی و داخل ماشینت نشستی
با نیم ساعتی که گذشت
به کافه رسیدی با دیدن دکترت که نشسته بود و به بیرون خیره شده بود نگاهی انداختی
اون واقعا جذاب بود
از چشمای زیباش گرفته بود تا لب هاش
دلت میخواست
طعم لباش رو بچشی ولی جرعت اینکارو نداشتی...
*سلام اقای دکتر
با دیدنت لبخندی از سر ذوق زد..
_سلام ات بفرما بشین
چیزی هست که بخوای سفارش بدی؟
دسر های اینجا خیلی خوشمزه هست همین چند دقیقه پیش یه بستنی سفارش دادم
اینقدر خوشمزه بود حتما باید امتحانش کنی و...
با لذت به حرفاش گوش میدادی
حتی میتونستی ساعت ها..
به اون حرفاش گوش بدی
*پس من یه بستنی سفارش میدم
نگاهت رو به یونجون دادی
که با تعجب بهت نگاه میکرد
*چیزی رو صورتمه؟
با دستای مردونه اش
تار موهایی که جلوی چشمات افتاده بود رو کنار زد
_ارایش کردی
با این حرفش خجالتی کشیدی
هرکس دیگه ای هم بود خجالت میکشید
* زشت شدم مگه نه الان میرم پاکش کنم
_نه خیرم خیلی هم خوشگل شدی
حتی بی ارایشم خوشگلی البته تو همیشه زیبا هستی
با این حرفش دستتو روی قلبت گذاشتی اینقدر که میترسیدی صدای قلبت رو بشنوه..!
۷۶۶
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.