تک پارتی هیونجین

تک پارتی هیونجین
(ات+ هیونجین-)
[وقتی تیر خوردی]
ویو ات
امروز میخواستم با هیونجین بریم تا بهم دنس جدیدشو یاد بده. خیلی خوشحالم آخه من از روز اولی که هیونجان رو دیدم دوسش داشتم و همیشه از اینکه این حس یک طرفه باشه میترسیدم
ویو راوی
داشتن باهم دنس میرفتن که ات یهو روی زمین فرود اومد
-اتتتت(داد)
-ات خوبی؟(با داد)
-جوابمو بده ات جواب بده!
کمر ات رو گرفت و برگردوند و دید داره خون میاد
ترس بدی تمام وجودش رو فرا گرفت و با تعجب و ترس لب زد
-این چیه ات؟(ترسیده)
-این لعنتی چیه دیگه؟(دادو گریه)
(دوستان ات تیر خورده بود)
ویو راوی
هیونجین ات رو بلند کرد و برد بیمارستان (علامت دکتر=)
دکتر از اتاق ات اومد بیرون
-حالش چطوره دکتر؟ خوبه؟
=نگران نباشید به موقع اومدید
-واقعا ممنونم دکتر ممنونم
=فقط..‌.
-فقط چی(نگران)
=نباید به خودش فشار بیاره وگرنه زخمش باز میشه
-چشم حتما! میشه ببینمش
=البته
هیونجین رفت تو اتاق و دید ات مثل فرشته ها خوابیده
-همیشه باید انقدر جذاب باشی و قلبمو به لرزه دراری
خم شد و بوسه ای به لب ات زد که ات متوجه این کار هیونجین شد و سریع از جاش پاشد
-تو ... تو مگه نخوا...
حرفش با برخورد لبای ات به لباش نصفه موند
+دوست دارم
-منم



لایکو بکوب