فیک "عشق"سایبری;,پارت سوم
.
.
گر مرا ترک کنی من ز غمت میسوزم
آسمان را به زمین جان خودت میدوزم
گر مرا ترک کنی ترک نفس خواهم کرد
بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد..|
{شهریار}
.
.
کیونگ/
رفتم داخل و با دیدن صحنه ی روبه روم پاهام سست شد و خشکم زد، نفهمیده بودم کی دهنم از تعجب باز شده بود ولی به محظ اینکه فهمیدم خودمو جمع و جور کردم و نفس عمیقی کشیدم.
___
مکان خیلی بزرگ و قشنگیه! سالن بزرگی با سقف بلند،مطمئنن اینجا فقط برای اودیشن نیست و کارهای مهم تری هم انجام میشه! کیونگ به سمت اتاقی که بهش آدرس داده بودن میرفت و از بقیه میپرسید که باید از کدوم طرف بره؟! اما مثل اینکه کسی نمیدونه..نکنه اشتباه اومده؟ شاید هم فقط یک طبقه و یک اتاق کوچیک برای اودیشن اختصاص داده شده و برای همینم هست که کسی نمیدونه..چون معمولا برای کارهای دیگه و به قول خودشون مهم تری اومدن و حتی وقت ندارن که برای سوال های کیونگ که از نظرشون یه بچست که سوالای مسخره میکنه بایستند. کیونگ بالاخره تونست از یه خانم که انگار کمتر مشغله داره بپرسه و اون خانم با خوشرویی جواب بده..! "انگار فرشته ی نجاتی چیزی بود"؟! درحالی که با خوشحالی به سمت اون اتاق میرفت و از اون خانم دور میشد اینو گفت و با خنده برگشت و بهش نگاه کرد،،،به اتاق رسید و با استرس شدیدی که نمیدونست از کجا،چجوری و کی یهو پیداش شد در زد. بعد از صدایی که اجازه ورود بهش داد مصمم درو باز کرد و با لبخند وارد شد. درو پشت سرش بست و برگشت و کیفشو با هردوتا دستش پایین نگه داشت و به چهار داوری که پشت شیشه ی کوچیک و کم ارتفاعی کنار ه نشسته بودن خیره شد. با اشاره ی دست یکی از اون داور ها رفت سرجای خودش وایساد. میکروفون ریبون دقیقا جلوی صورتش قرار گرفته بود.کیفشو روی صندلی کوچیک کنارش گذاشت و دوباره سمت داور ها برگشت.باهمدیگه حرف میزدن و کیونگ بخاطر اون شیشه درست نمیشنید،، بالاخره یکی از داور ها که مشخص بود از بقیه سر تره و داور اصلیه روبه کیونگ کرد و با صدای بلند شروع کرد به صحبت؛
. خانم لیم جو کیونگ، متولد سال 2006،در منطقه گانگام، قد 163، وزن 44، درسته!؟
کیونگ. ب...بله! درسته.
. خب خانم لیم..میخوام اول نظر خودتو بدونم؛ ووکال یا رپ؟
کیونگ. خب..من-
. ووکال..یا..رپ؟
کیونگ کمی مکث کرد..از اینهمه بدخلقی سر درنمیاورد. خوشش نمیاد کسی انقدر بد باهاش برخورد کنه..خودشم میدونه که خب این یکم لوس به نطر میرسه!
کیونگ. ووکال
.بیا صادق باشیم! ویژوالت خیلی خوبه..اما همه چیز به این نیست نه؟
کیونگ. ب-
.اگه بخاطر همین دلت رو خوش کردی باید نا امیدت کنم خانم لیم! چون ما اینجا مدل و ویژوال نمیخوایم..دنسر و ووکالیست و رپر میخوایم؛ آیدول..! میتونی؟
کیونگ. بله..میتونید ببینید!..؟
تکیه داد و دست به سینه شد.
.خوبه..میبینیم! برامون بخون.
کیونگ صداشو صاف کرد و نفس عیقی کشید، چشماشو بست و بعد از لحظه ای باز کرد...
ادامه دارد..!
کامنت نمیزارید انرژی بگیرم؟
چجوریه از اونیکی فیک حمایت میکنید اما این نه؟
بقران جفتشو خودم مینویسما ..
لایک؟!
#فیک #سناریو #فیک_بی_تی_اس
#فیک_عشق_سایبری #فیک_سایبری
#فیک_عشق_سایبری_پارت_سوم
#فیک_عشق_سایبری_پارت_3
#پارت_سوم #پارت3 #پارت3 #part_3
.
گر مرا ترک کنی من ز غمت میسوزم
آسمان را به زمین جان خودت میدوزم
گر مرا ترک کنی ترک نفس خواهم کرد
بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد..|
{شهریار}
.
.
کیونگ/
رفتم داخل و با دیدن صحنه ی روبه روم پاهام سست شد و خشکم زد، نفهمیده بودم کی دهنم از تعجب باز شده بود ولی به محظ اینکه فهمیدم خودمو جمع و جور کردم و نفس عمیقی کشیدم.
___
مکان خیلی بزرگ و قشنگیه! سالن بزرگی با سقف بلند،مطمئنن اینجا فقط برای اودیشن نیست و کارهای مهم تری هم انجام میشه! کیونگ به سمت اتاقی که بهش آدرس داده بودن میرفت و از بقیه میپرسید که باید از کدوم طرف بره؟! اما مثل اینکه کسی نمیدونه..نکنه اشتباه اومده؟ شاید هم فقط یک طبقه و یک اتاق کوچیک برای اودیشن اختصاص داده شده و برای همینم هست که کسی نمیدونه..چون معمولا برای کارهای دیگه و به قول خودشون مهم تری اومدن و حتی وقت ندارن که برای سوال های کیونگ که از نظرشون یه بچست که سوالای مسخره میکنه بایستند. کیونگ بالاخره تونست از یه خانم که انگار کمتر مشغله داره بپرسه و اون خانم با خوشرویی جواب بده..! "انگار فرشته ی نجاتی چیزی بود"؟! درحالی که با خوشحالی به سمت اون اتاق میرفت و از اون خانم دور میشد اینو گفت و با خنده برگشت و بهش نگاه کرد،،،به اتاق رسید و با استرس شدیدی که نمیدونست از کجا،چجوری و کی یهو پیداش شد در زد. بعد از صدایی که اجازه ورود بهش داد مصمم درو باز کرد و با لبخند وارد شد. درو پشت سرش بست و برگشت و کیفشو با هردوتا دستش پایین نگه داشت و به چهار داوری که پشت شیشه ی کوچیک و کم ارتفاعی کنار ه نشسته بودن خیره شد. با اشاره ی دست یکی از اون داور ها رفت سرجای خودش وایساد. میکروفون ریبون دقیقا جلوی صورتش قرار گرفته بود.کیفشو روی صندلی کوچیک کنارش گذاشت و دوباره سمت داور ها برگشت.باهمدیگه حرف میزدن و کیونگ بخاطر اون شیشه درست نمیشنید،، بالاخره یکی از داور ها که مشخص بود از بقیه سر تره و داور اصلیه روبه کیونگ کرد و با صدای بلند شروع کرد به صحبت؛
. خانم لیم جو کیونگ، متولد سال 2006،در منطقه گانگام، قد 163، وزن 44، درسته!؟
کیونگ. ب...بله! درسته.
. خب خانم لیم..میخوام اول نظر خودتو بدونم؛ ووکال یا رپ؟
کیونگ. خب..من-
. ووکال..یا..رپ؟
کیونگ کمی مکث کرد..از اینهمه بدخلقی سر درنمیاورد. خوشش نمیاد کسی انقدر بد باهاش برخورد کنه..خودشم میدونه که خب این یکم لوس به نطر میرسه!
کیونگ. ووکال
.بیا صادق باشیم! ویژوالت خیلی خوبه..اما همه چیز به این نیست نه؟
کیونگ. ب-
.اگه بخاطر همین دلت رو خوش کردی باید نا امیدت کنم خانم لیم! چون ما اینجا مدل و ویژوال نمیخوایم..دنسر و ووکالیست و رپر میخوایم؛ آیدول..! میتونی؟
کیونگ. بله..میتونید ببینید!..؟
تکیه داد و دست به سینه شد.
.خوبه..میبینیم! برامون بخون.
کیونگ صداشو صاف کرد و نفس عیقی کشید، چشماشو بست و بعد از لحظه ای باز کرد...
ادامه دارد..!
کامنت نمیزارید انرژی بگیرم؟
چجوریه از اونیکی فیک حمایت میکنید اما این نه؟
بقران جفتشو خودم مینویسما ..
لایک؟!
#فیک #سناریو #فیک_بی_تی_اس
#فیک_عشق_سایبری #فیک_سایبری
#فیک_عشق_سایبری_پارت_سوم
#فیک_عشق_سایبری_پارت_3
#پارت_سوم #پارت3 #پارت3 #part_3
۸.۳k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.