فیک جیمین دوبال عجیب
فیک جیمین دوبال عجیب
(پارت۱۳)
از زبان ات
اومدم خونه بی صدا بود من تا حالا توی خونه تنها نبودم دل جرعتمندارم زنگ زدم به جیمین گفتم یا تو بیا خونم یا من میام بالاخره جیمین اومد اون رفت اتاقی که ارومیخوابید منم توی اتاق خودم خوبیدم
۱ هفته بعد
دارم به تنهایی عادت میکنم ولی نمیتونم شب تنها بخوابم اماده شدم رفتم سرکار جیمین جلسه گذاشت گفت برای تبلیغ میریم به جنگل اجبار هر کارمندی که میگم باید بیاد کلا ۲۰ نفر بودیم رفتیم خونه وسایل لازمو برداشتیم اومدم شرکت من با جیمین و بقیه هم با ماشین خودشون رفتن هنوزم به جیمین چپ چپ نگاه میکنم که اون دوتا پال رو از کجا اورد دقیقا مثل فیلم ها بود رسیدیم جنگل وسط جنگل یه خونه بزرگ بودکلی اتاق داشت همه رفتن یه اتاق برداشت ولی بازم اضافه اومد خسته بود دستا مو باز کردم خودموانداختم روی تخت که احساس کردم روی پام یه چیزی میخزه نگاه کردم مار بود تا خواست نیش بزنه پرتش کردم اونور از اتاق اومدم بیرون داد زدم همه اومدن بیرون چه خبره بهشون گفتم توی اتاق من مار جیمین خون سرد گفت اینجا وسط جنگل پس طبیعی گفتم تو چه دلی داری من دیگه توی این خونه نمیمونم گفت بروتو جنگل غذای گرگا شو دوباره رفتم توی اتاقم توی این فکر بودم جیمین چطوری مارو از اتاق من بیرون کرد چرا نسبت به حیوونا خون سرده
(پارت۱۳)
از زبان ات
اومدم خونه بی صدا بود من تا حالا توی خونه تنها نبودم دل جرعتمندارم زنگ زدم به جیمین گفتم یا تو بیا خونم یا من میام بالاخره جیمین اومد اون رفت اتاقی که ارومیخوابید منم توی اتاق خودم خوبیدم
۱ هفته بعد
دارم به تنهایی عادت میکنم ولی نمیتونم شب تنها بخوابم اماده شدم رفتم سرکار جیمین جلسه گذاشت گفت برای تبلیغ میریم به جنگل اجبار هر کارمندی که میگم باید بیاد کلا ۲۰ نفر بودیم رفتیم خونه وسایل لازمو برداشتیم اومدم شرکت من با جیمین و بقیه هم با ماشین خودشون رفتن هنوزم به جیمین چپ چپ نگاه میکنم که اون دوتا پال رو از کجا اورد دقیقا مثل فیلم ها بود رسیدیم جنگل وسط جنگل یه خونه بزرگ بودکلی اتاق داشت همه رفتن یه اتاق برداشت ولی بازم اضافه اومد خسته بود دستا مو باز کردم خودموانداختم روی تخت که احساس کردم روی پام یه چیزی میخزه نگاه کردم مار بود تا خواست نیش بزنه پرتش کردم اونور از اتاق اومدم بیرون داد زدم همه اومدن بیرون چه خبره بهشون گفتم توی اتاق من مار جیمین خون سرد گفت اینجا وسط جنگل پس طبیعی گفتم تو چه دلی داری من دیگه توی این خونه نمیمونم گفت بروتو جنگل غذای گرگا شو دوباره رفتم توی اتاقم توی این فکر بودم جیمین چطوری مارو از اتاق من بیرون کرد چرا نسبت به حیوونا خون سرده
۵.۳k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.