مافیا جذااااب مغرور p:52
ات ویو :
اون شب کوک منو بدون اینکه توضیحی ازم بشنوه بیرون کرد و من اون شب خونه خودمون ینی پیش رزی موندم و پس فردا واسم پیام اومد دیدم به جشن ازدواج خودشو و هلن دعوتم کرده اون شب با اینکه ناراحت بودم بهترین لباس و بازترین و کوتاه ترین لباسم رو پوشیدم یه لباس به رنگ سیاه یه آرایش کردم غلیظ نبودم اصلی ترین رژ قرمزم بود و حرکت کردم به سمت مهمونی تبریک گفتم و تا آخرش نشستم و خودمو شاد جا زدم کوک حرصش در اومد از همهجا بدتر وقتی فیلیکس رو بوسیدم و شب کلا سرم گرم اون بود اون شب گذشت کوک خیلی کفری شده بود معلوم بود وقتی از من هیچ توضیحی نخواست باید فکر اینجاشم میکرد فیلیکس پسر خوبی بود کوک یه مافیا سرد و بی رحم واسه هر کار دخترک حرصی میشد دختر در طول مهمونی ۲ بار فیلیکس رو بوسید باهم رقصیدن و میخندیدن اینجا کوک چه گناهی داشت چرا آخرش باید بد تموم میشد؟؟؟
کوک ویو :
هلن وفتی اون عکسا رو نشونم داد خیلی زیاد اعصبانی نشدم ولی اعصبانی هم بودم رفتم از ات پرسیدم گفت ارع درسته من اعصبانی شدم و اونو پرت کردم بیرون دو شب بعدش با هلن ازدواج کردم که فقط حرص ات رو دربیارم ولی اون حتی یه زره هم انگار منو دوست نداشت با فیلیکس گرم گرفته بود بوسیدش خیلی حرصی ناراحت شدم ینی من مافیا فقط یه هوس بودم ؟؟ آخه چی کم داشتم معلوم بود که ات با فیلیکس به من خیانت کرده این اعصابم رو خورد میکرد
و....
خب تو خماری بمونید ولی بازم دلم میخواد بنویسم اگع میخواید یه پارت دیگع هم بنویسم ؟؟؟
کیا میخوان ؟؟؟
اون شب کوک منو بدون اینکه توضیحی ازم بشنوه بیرون کرد و من اون شب خونه خودمون ینی پیش رزی موندم و پس فردا واسم پیام اومد دیدم به جشن ازدواج خودشو و هلن دعوتم کرده اون شب با اینکه ناراحت بودم بهترین لباس و بازترین و کوتاه ترین لباسم رو پوشیدم یه لباس به رنگ سیاه یه آرایش کردم غلیظ نبودم اصلی ترین رژ قرمزم بود و حرکت کردم به سمت مهمونی تبریک گفتم و تا آخرش نشستم و خودمو شاد جا زدم کوک حرصش در اومد از همهجا بدتر وقتی فیلیکس رو بوسیدم و شب کلا سرم گرم اون بود اون شب گذشت کوک خیلی کفری شده بود معلوم بود وقتی از من هیچ توضیحی نخواست باید فکر اینجاشم میکرد فیلیکس پسر خوبی بود کوک یه مافیا سرد و بی رحم واسه هر کار دخترک حرصی میشد دختر در طول مهمونی ۲ بار فیلیکس رو بوسید باهم رقصیدن و میخندیدن اینجا کوک چه گناهی داشت چرا آخرش باید بد تموم میشد؟؟؟
کوک ویو :
هلن وفتی اون عکسا رو نشونم داد خیلی زیاد اعصبانی نشدم ولی اعصبانی هم بودم رفتم از ات پرسیدم گفت ارع درسته من اعصبانی شدم و اونو پرت کردم بیرون دو شب بعدش با هلن ازدواج کردم که فقط حرص ات رو دربیارم ولی اون حتی یه زره هم انگار منو دوست نداشت با فیلیکس گرم گرفته بود بوسیدش خیلی حرصی ناراحت شدم ینی من مافیا فقط یه هوس بودم ؟؟ آخه چی کم داشتم معلوم بود که ات با فیلیکس به من خیانت کرده این اعصابم رو خورد میکرد
و....
خب تو خماری بمونید ولی بازم دلم میخواد بنویسم اگع میخواید یه پارت دیگع هم بنویسم ؟؟؟
کیا میخوان ؟؟؟
۱۱.۴k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.