(پژمرده)P.3
کوک*ویو
توی راه هستیم من از پشت داشتم دنبال داداشم و ا/ت دارم میرم
چون چانسو مسته نگران هستم واقعا
سرعتش خیلی زیاده دختره حتما ترسید
ا/ت*ویو
هرچقدر میگذشت سرعت چانسو بیشتر میشد.
من واقعا میترسم
ا/ت:چانسو سرعتت رو کمتر کن من دارم میترسم
چانسو:یعنی تو به من اعتماد نداری
ا/ت:میگم نگه دار ماشین رو میخوام پیاده شم
چانسو:بس کن
نویسنده*ویو
چانسو داشت گاز میداد که یهو
با یه نفر تصادف میکنه
کوک*ویو
چانسو با یه نفر تصادف کرد ماشین رو سریع نگه داشتم خودشم ماشینش رو نگه داشت
اخه این وقت شب وسط خیابون یه آدم چیکار میکنه
ا/ت و چانسو از ماشین پیاده شدن
رفتم نزدیک اون مرده که ماشین چانسو خورد بهش
بهوش نیومده،کل زمین خونی هستش
دوتا انگشتم رو گزاشتم رو رگای دستش و همچنین گلوش نبضش نمیزنه
اون مرده،پاشدم
چانسو:زندست؟
کوک:مم.. ر.ده
ا/ت:چی مرده؟مطمئنی؟
کوک:آره
چانسو:الان باید چیکار کنم
کوک:باید بری زندان آب خنک بخوری
چانسو:نمیشه،جانکوک لطفا به مامان و بابا نگو
کوک:لعنتی،الان باید چه غلتی کنیم
ا/ت*ویو
جانکوک گفت که باید ابن موضوع بین خودمون بمونه
و مخفی میکنیم این جنازه رو
جانکوک من رو رسوند خونم و همچنین ابجیش مین سو
کوک*ویو
من و چانسو اون جنازه رو انداختیم صندق عقب ماشین چانسو
و انداختیم تو دریا بعد هم لک های خون ماشینش رو تمیز کردیم و پلاک ماشینش کندیم باید بزودی
پلاک رو تعویض کنیم البته طول میکشه.
خوش شانسی مون اینکه اونجا دوربین مداربسته نبود
ساعت 5 صبح هست دارم از بی خوابی کور میشم رفتم تو اتاقم و خودم ر انداختم رو تختم
هرکاری میکردم باز به اون دختره فکر میکنم یعنی ا/ت.
به این فکر میکنم که
دوست دختر های زیادی تا الان داشتم ولی
هیچکدوم رو زیاد دوست نداشتم،اما با یکبار دیدن ا/ت
آنقدر بهش فکر میکنم و خوابم نمیگیره
نفس تنگی کلا دارم چون میدونم اون نمیتونه برای من بشه
تازه به اینکه با داداشم تابحال خوابیده هم فکر میکنم
توی راه هستیم من از پشت داشتم دنبال داداشم و ا/ت دارم میرم
چون چانسو مسته نگران هستم واقعا
سرعتش خیلی زیاده دختره حتما ترسید
ا/ت*ویو
هرچقدر میگذشت سرعت چانسو بیشتر میشد.
من واقعا میترسم
ا/ت:چانسو سرعتت رو کمتر کن من دارم میترسم
چانسو:یعنی تو به من اعتماد نداری
ا/ت:میگم نگه دار ماشین رو میخوام پیاده شم
چانسو:بس کن
نویسنده*ویو
چانسو داشت گاز میداد که یهو
با یه نفر تصادف میکنه
کوک*ویو
چانسو با یه نفر تصادف کرد ماشین رو سریع نگه داشتم خودشم ماشینش رو نگه داشت
اخه این وقت شب وسط خیابون یه آدم چیکار میکنه
ا/ت و چانسو از ماشین پیاده شدن
رفتم نزدیک اون مرده که ماشین چانسو خورد بهش
بهوش نیومده،کل زمین خونی هستش
دوتا انگشتم رو گزاشتم رو رگای دستش و همچنین گلوش نبضش نمیزنه
اون مرده،پاشدم
چانسو:زندست؟
کوک:مم.. ر.ده
ا/ت:چی مرده؟مطمئنی؟
کوک:آره
چانسو:الان باید چیکار کنم
کوک:باید بری زندان آب خنک بخوری
چانسو:نمیشه،جانکوک لطفا به مامان و بابا نگو
کوک:لعنتی،الان باید چه غلتی کنیم
ا/ت*ویو
جانکوک گفت که باید ابن موضوع بین خودمون بمونه
و مخفی میکنیم این جنازه رو
جانکوک من رو رسوند خونم و همچنین ابجیش مین سو
کوک*ویو
من و چانسو اون جنازه رو انداختیم صندق عقب ماشین چانسو
و انداختیم تو دریا بعد هم لک های خون ماشینش رو تمیز کردیم و پلاک ماشینش کندیم باید بزودی
پلاک رو تعویض کنیم البته طول میکشه.
خوش شانسی مون اینکه اونجا دوربین مداربسته نبود
ساعت 5 صبح هست دارم از بی خوابی کور میشم رفتم تو اتاقم و خودم ر انداختم رو تختم
هرکاری میکردم باز به اون دختره فکر میکنم یعنی ا/ت.
به این فکر میکنم که
دوست دختر های زیادی تا الان داشتم ولی
هیچکدوم رو زیاد دوست نداشتم،اما با یکبار دیدن ا/ت
آنقدر بهش فکر میکنم و خوابم نمیگیره
نفس تنگی کلا دارم چون میدونم اون نمیتونه برای من بشه
تازه به اینکه با داداشم تابحال خوابیده هم فکر میکنم
۵.۵k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.