فیک تهیونگ(آخرین دیدار) p30
اونا آنتونی و جکس بودند
ا/ت. هی پسرا خوبین
آنتونی. البته بانوی من
جکس. چه خبرا
ا/ت. کلی حرف دارم که بگم
آنتونی. پس بزن بریم اتاق من تا حرف بزنیم
ا/ت. بزن بریم
اتاق آنتونی طبقه 10 بود پس با آسانسور رفتیم
وارد اتاق شدیم که جکس با تلفن به یکی زنگ زد و گفت سه تا قهوه لطفا
نشستیم رو صندلی ها
جکس. خب خب خانم خانما نیستی
ا/ت. نبودم الان دیگه هستم
آنتونی خنده ریزی کرد و گفت:
چه حرفی میخواستی بزنی که مارو تا اینجا آوردی
منی که چشمام رو داده بودم به چهره جکس سرمو برگردوندم سمت آنتونی و چشم غره ای رفتم
آنتونی. بفرمایید خانممم
ا/ت. میگم ولی شلوغش نکنید
ا/ت. یکی ازم خاستگاری کرد
جکس. جاااااان
آنتونی. مبارکه
جکس کی هست حالا
از صندلی بلند شدم پشت صندلی رو به پسرا وایسادم و دستامو گذاشتم رو دسته های صندلی و به جلو خم شدم
ا/ت. حدس بزنید
ا/ت. هی پسرا خوبین
آنتونی. البته بانوی من
جکس. چه خبرا
ا/ت. کلی حرف دارم که بگم
آنتونی. پس بزن بریم اتاق من تا حرف بزنیم
ا/ت. بزن بریم
اتاق آنتونی طبقه 10 بود پس با آسانسور رفتیم
وارد اتاق شدیم که جکس با تلفن به یکی زنگ زد و گفت سه تا قهوه لطفا
نشستیم رو صندلی ها
جکس. خب خب خانم خانما نیستی
ا/ت. نبودم الان دیگه هستم
آنتونی خنده ریزی کرد و گفت:
چه حرفی میخواستی بزنی که مارو تا اینجا آوردی
منی که چشمام رو داده بودم به چهره جکس سرمو برگردوندم سمت آنتونی و چشم غره ای رفتم
آنتونی. بفرمایید خانممم
ا/ت. میگم ولی شلوغش نکنید
ا/ت. یکی ازم خاستگاری کرد
جکس. جاااااان
آنتونی. مبارکه
جکس کی هست حالا
از صندلی بلند شدم پشت صندلی رو به پسرا وایسادم و دستامو گذاشتم رو دسته های صندلی و به جلو خم شدم
ا/ت. حدس بزنید
۶.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.