نوشیدن خون قرمز
🩸𝐃𝐫𝐢𝐧𝐤𝐢𝐧𝐠 𝐫𝐞𝐝 𝐛𝐥𝐨𝐨𝐝🩸
(𝐏𝐚𝐫𝐭 46)
نورا: میتونم بپرسم چند ماهه و جنسیت بچه چیه؟!....
ات: البته...... برای من 5 ماهه و دختره و برای این دو نفر هم همینطور فقط برای تیدا 3 ماهه برای جنی 4 ماهه.....
نورا: اوخیی چقد خوب....
تیدا: ایشالا قسمت خودت.... ولی بدون خیلی سخته.....
نورا: ( میخنده).....
نامجون: خب عزیزم بیا بشین چرا سر پا وایسادی.....
( نامجون و نورا و هم کنار جنی و جونگ کوک نشستن ....)
نامجون: ات با اجازه میتونم به شکمت دست بزنم؟!..... و تهیونگ از تو هم اجازه میگیرم...
تهیونگ: اره داداش این چه حرفیه.....
ات: اره میتونی نامجون بیا.....
( نامجون اروم دستشو گذاشت رو شکم ات.....)
نامجون: داره لگد میزنه؟!....
ات: اره.... ( میخنده).....
نامجون: اجازه هست نورا هم دست بزنه؟!...
ات: اره....
نامجون: نورا بیا دست بزن ببین....
( نورا هم اروم دستشو گذاشت رو شکم ات....)
نورا: واییی معلومه خیلی شیطونه داره لگد میزنه...... دلم بچه خواست....
ات: اصلا دلت نخواد که بدون که چه مصیبت هایی دارد ....( میخنده)
نامجون: پشیمون شدم....
نورا: چرا مثلا من میخوام زجرشو بکشم...؟!!
نامجون: یکی هم باید مراقبت باشه..... که من بدبختم....
تهیونگ: نامجون من تجربه دارم سخته....
جونگ کوک: پس ما ها اینجا نخود چی هستیم؟!...... داداش ما 3 نفر کلا تجربه رو داریم ....
نامجون: ( میخنده)....
تهیونگ: من زودتر شروع کردم به مراقبت کردن پس تجربه من بیشتره.....
شوگا: الان واقعا شما دو نفر دارید سر اینکه کی بیشتر مراقبت کرده بحث می کنید؟؟!.... ( میخنده)....
تیدا: شوگا تو که زر نزنا...... بیخیال..... والا از اینا یاد بگیر مراقب زنت باش تو منو به چپتم نیس.....
شوگا: خیلی پرویی..... ( میخنده)
( بقیه میخندن)
ات: ( دستشو گذاشت جلو دهنش).....تهیونگ..... تهیونگ... دارم بالا میارم....
تهیونگ: چییی زود باش بلند شو بریم دستشویی..... نامجون دستشویی کجاست؟!....
نامجون: از پله ها برید بالا سمت راست یه در سفید هست اونجا.....
( تهیونگ بلند شد و ات رو براید استایل بغل کرد و بردتش دستشویی)....
جنی: وای منم احساس میکنم دارم بالا میارم....
جونگ کوک: یا علی بلند شو....
( جونگ کوک هم جنی رو براید استایل بغل کرد و پشت سر اونا بردتش....)
تهیونگ: کوک بیا ما بریم پایین تا اینا کارشون انجام بدن....
جونگ کوک: اره بریم....
( جونگ کوک و تهیونگ رفتن پایین)
( ات و جنی وارد دستشویی شدن هر کدوم تو یه جا رفتن و استفراغ کردن.....)
ادامه اش تو کامنتا....
(𝐏𝐚𝐫𝐭 46)
نورا: میتونم بپرسم چند ماهه و جنسیت بچه چیه؟!....
ات: البته...... برای من 5 ماهه و دختره و برای این دو نفر هم همینطور فقط برای تیدا 3 ماهه برای جنی 4 ماهه.....
نورا: اوخیی چقد خوب....
تیدا: ایشالا قسمت خودت.... ولی بدون خیلی سخته.....
نورا: ( میخنده).....
نامجون: خب عزیزم بیا بشین چرا سر پا وایسادی.....
( نامجون و نورا و هم کنار جنی و جونگ کوک نشستن ....)
نامجون: ات با اجازه میتونم به شکمت دست بزنم؟!..... و تهیونگ از تو هم اجازه میگیرم...
تهیونگ: اره داداش این چه حرفیه.....
ات: اره میتونی نامجون بیا.....
( نامجون اروم دستشو گذاشت رو شکم ات.....)
نامجون: داره لگد میزنه؟!....
ات: اره.... ( میخنده).....
نامجون: اجازه هست نورا هم دست بزنه؟!...
ات: اره....
نامجون: نورا بیا دست بزن ببین....
( نورا هم اروم دستشو گذاشت رو شکم ات....)
نورا: واییی معلومه خیلی شیطونه داره لگد میزنه...... دلم بچه خواست....
ات: اصلا دلت نخواد که بدون که چه مصیبت هایی دارد ....( میخنده)
نامجون: پشیمون شدم....
نورا: چرا مثلا من میخوام زجرشو بکشم...؟!!
نامجون: یکی هم باید مراقبت باشه..... که من بدبختم....
تهیونگ: نامجون من تجربه دارم سخته....
جونگ کوک: پس ما ها اینجا نخود چی هستیم؟!...... داداش ما 3 نفر کلا تجربه رو داریم ....
نامجون: ( میخنده)....
تهیونگ: من زودتر شروع کردم به مراقبت کردن پس تجربه من بیشتره.....
شوگا: الان واقعا شما دو نفر دارید سر اینکه کی بیشتر مراقبت کرده بحث می کنید؟؟!.... ( میخنده)....
تیدا: شوگا تو که زر نزنا...... بیخیال..... والا از اینا یاد بگیر مراقب زنت باش تو منو به چپتم نیس.....
شوگا: خیلی پرویی..... ( میخنده)
( بقیه میخندن)
ات: ( دستشو گذاشت جلو دهنش).....تهیونگ..... تهیونگ... دارم بالا میارم....
تهیونگ: چییی زود باش بلند شو بریم دستشویی..... نامجون دستشویی کجاست؟!....
نامجون: از پله ها برید بالا سمت راست یه در سفید هست اونجا.....
( تهیونگ بلند شد و ات رو براید استایل بغل کرد و بردتش دستشویی)....
جنی: وای منم احساس میکنم دارم بالا میارم....
جونگ کوک: یا علی بلند شو....
( جونگ کوک هم جنی رو براید استایل بغل کرد و پشت سر اونا بردتش....)
تهیونگ: کوک بیا ما بریم پایین تا اینا کارشون انجام بدن....
جونگ کوک: اره بریم....
( جونگ کوک و تهیونگ رفتن پایین)
( ات و جنی وارد دستشویی شدن هر کدوم تو یه جا رفتن و استفراغ کردن.....)
ادامه اش تو کامنتا....
۹.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.