مدرسه دوست داشتنی من پارت 13
ووکی: اون غیر قابل پیش بینیه
(علامت نامجون از این به بعد -)
- وقتی رسیدیم به خوابگاه همه تعجب کردن که چرا جه یون بیهوشه ولی خب بهشون گفتم بعد براشون توضیح میدم و رفتم گذاشتمش تو تختش صورتش خیس عرق بود و داشت تو خواب حرف میزد
سویا :یاااااااا کیم نامجون چیکارش کردیییی بهت میگم درو باز کن وگرنه درو میشکونم
مینجی : آروم باش سویا حالا میاد بهمون میگه
یورا:
:هی ووک تو حداقل بهمون بگو چشیده
ووک: خب راستش اون فقط ترسیده که این طوری شده
یورا : ترس برا چی
ووکی: من نمی دونم وقتی خودش بهوش اومد میاد میگه منم نمی دونم
-اَه جه یون آروم باش بخدا دیگه اونجا نیستی تو الان جات امنه واسه چی دیگه آروم نیستی ( همش داره با خودش حرف میزنه واي دیگه درست شو لطفا خودم برات جربانش می کنم)
ووک: درو باز کن نامجون بچه ها کشتن منو دیگه
- الان صب کن..... رفتم درو براشون باز کردم که یهو حمله ور شدن داخل هیییی چرا این مدلی میاین داخل
سویا :بیا مثل آدم بگو چشیده تا نزدم بکشمت
- خیلی خب بابا چرا وحشی میشن
- راستش من خودمم نمی دونم فقط دیدم از ترس یه جا جمع شده بخودش و داره گریه می کنه انگار ترسیده بود و یهو بیهوش شد وقتی منو دید و آوردمش دیگه ووک بیا کارت دارم
ووک: خیلی خب ...... بله هیونگ
نامجون : ببین می خوام بهش بگم که از تنهایی تو جنگل و بخاطر حرفایی که زده بودن قبلش یه خورده ترسیده بود که دیگه اینو بگه
ووک: حالا از کجا معلوم قبول کنه
-باید قبول کنه به درخواست میل اون نیست
+چرا اینجا تاریکه من کجام یکی کمکمم کنه
سویا : داشتیم غذا می خوردیم که صدای جه یون بالا اومد و کمک می خواست... جنی شده؟ 😐 پاشین بریم ببینیم چشه
- شما بشینین من میریم
سویا :نه من باید بیام ( با کمی صدای بلند)
- نه همین که گفتم
تهیونگ : پشمام ریخت آروم باشین
میگم بچه ها من پارت 13 رو نذاشته بودم؟ 😐
(علامت نامجون از این به بعد -)
- وقتی رسیدیم به خوابگاه همه تعجب کردن که چرا جه یون بیهوشه ولی خب بهشون گفتم بعد براشون توضیح میدم و رفتم گذاشتمش تو تختش صورتش خیس عرق بود و داشت تو خواب حرف میزد
سویا :یاااااااا کیم نامجون چیکارش کردیییی بهت میگم درو باز کن وگرنه درو میشکونم
مینجی : آروم باش سویا حالا میاد بهمون میگه
یورا:
:هی ووک تو حداقل بهمون بگو چشیده
ووک: خب راستش اون فقط ترسیده که این طوری شده
یورا : ترس برا چی
ووکی: من نمی دونم وقتی خودش بهوش اومد میاد میگه منم نمی دونم
-اَه جه یون آروم باش بخدا دیگه اونجا نیستی تو الان جات امنه واسه چی دیگه آروم نیستی ( همش داره با خودش حرف میزنه واي دیگه درست شو لطفا خودم برات جربانش می کنم)
ووک: درو باز کن نامجون بچه ها کشتن منو دیگه
- الان صب کن..... رفتم درو براشون باز کردم که یهو حمله ور شدن داخل هیییی چرا این مدلی میاین داخل
سویا :بیا مثل آدم بگو چشیده تا نزدم بکشمت
- خیلی خب بابا چرا وحشی میشن
- راستش من خودمم نمی دونم فقط دیدم از ترس یه جا جمع شده بخودش و داره گریه می کنه انگار ترسیده بود و یهو بیهوش شد وقتی منو دید و آوردمش دیگه ووک بیا کارت دارم
ووک: خیلی خب ...... بله هیونگ
نامجون : ببین می خوام بهش بگم که از تنهایی تو جنگل و بخاطر حرفایی که زده بودن قبلش یه خورده ترسیده بود که دیگه اینو بگه
ووک: حالا از کجا معلوم قبول کنه
-باید قبول کنه به درخواست میل اون نیست
+چرا اینجا تاریکه من کجام یکی کمکمم کنه
سویا : داشتیم غذا می خوردیم که صدای جه یون بالا اومد و کمک می خواست... جنی شده؟ 😐 پاشین بریم ببینیم چشه
- شما بشینین من میریم
سویا :نه من باید بیام ( با کمی صدای بلند)
- نه همین که گفتم
تهیونگ : پشمام ریخت آروم باشین
میگم بچه ها من پارت 13 رو نذاشته بودم؟ 😐
۴۸.۵k
۱۱ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.