𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞 𝐑𝐨𝐬𝐞 ✨🤍 فصل ۲ پارت ۱۳ ( پارت ۳۰ )
که نفهمیدم کی خوابم برد
ویو آیونگ
چشامو. باز کردم همه جا تاریک بود گرمای چیزی تو دستم حس میکردم نگا کردم که جونگکوک دستمو گرفته بود و خوابش برده بود خیلی کیوت بود نمیخواستم بیدارش کنم امروز خیلی اذیتش کردم به ساعت دیواری نگا کردم ساعت ۳ شب بود هنوز تو فکر اون اتفاق بودم باید بفهمم کی اونا رو کشته اون کسی که بهشون شلیک کرد خوابم نمیبرد بلند شدم آروم دست کوک رو باز کردم و بالشت رو زیر سرش گذاشتم و پتو رو روش کشیدم رفتم سمت پنجره و بیرون رو نگاه کردم بازش کردم هوای سرد تو اتاق پیچید موهام باز بود و توی هوا میچرخیدن یه نفس عمیق کشیدم که دستای یکی دور کمرم قفل شد اول ترسیدم که دیدم کوکه
- بیب بیدار شدی؟
+ هوم
- بهتری؟
+ اوهوم
سرشو تو گردنم فرو کرد و نفس میکشید
+ تو چرا بیدار شدی؟
ویو کوک
یه دفه یه هوای سردی بهم خورد و چشامو باز کردم زیر سرم بالشت بود و روم پتو یه نگا به تخت کردم که خالی بود ترسیدم سرمو. بلند کردم که با یه صحنه ی به شدت زیبا رو برو شدم آیونگ کنار پنجره استاده بودو پنجره رو باز کرده بود و موهاش تو هوا میچرخید خیلی قشنگ بود اون لحظه آروم رفتم سمتش و از پشت بغلش کردم و.....
- حس نبودنت بیدارم کرد
+ هه( خنده آروم)
که یه دفعه بارون شروع به باریدن کرد
آیونگ یه نفس عمیق کشید و هوا رو تو ریه هاش برد
میدونستم که عاشق بارونه اون به خیلی چیزا علاقه داشت مثلا جنگل، بارون، ساحل، رز سفید و بوی بعد بارون و بوی کتابا و خیلی چیزای دیگه.....
( موقع که دارم اینو مینویسم کنار پنجره رو تختم دراز کشیدم و بارون داره میاد خیلی حس خوبی داره :)))...)
+ هوای بارونی ، دلم میخواد زیرش قدم بزنم
- ولی سرما میخوری
+ مگه مهمه؟
- برا من مهمه بهتم گفتم دلم نمیخواد دوباره رو تخت بیمارستان ببینمت
+ کی گفتی؟
- وقتی خواب بودی
+ هوم
+کوک
- هوم؟
+ به نظرت دیگه مامانو میبینم
- خب.....نمیدونم
+ اگر مامان بابای من یکی دیگن ممکنه که اصلا باهم رابطه ی خونی نداشته باشیم
- مگه مهمه؟
+ خب.....نه
- دیگه دربارش حرف نزن بیا درباره ی خودمون حرف بزنیم
+ باش
- میدونی الان دلم میخواد آهنگ گوش بدم
+ الان؟
- هوم بیا با گوشیم آهنگ میزارم
+ کوک اگه پرستارا بیان برا چکاب؟
- نترس ساعت ۶ میان
+ هوف از دست تو
رفتم سمت گوشیم و آهنگه" sᴛɪʟʟ ᴡɪᴛʜ ʏᴏᴜ " خودمو پخش کردم( کوکی آیدل نیست فقط همین جوری آهنگ میسازه )
ویو آیونگ
چشامو. باز کردم همه جا تاریک بود گرمای چیزی تو دستم حس میکردم نگا کردم که جونگکوک دستمو گرفته بود و خوابش برده بود خیلی کیوت بود نمیخواستم بیدارش کنم امروز خیلی اذیتش کردم به ساعت دیواری نگا کردم ساعت ۳ شب بود هنوز تو فکر اون اتفاق بودم باید بفهمم کی اونا رو کشته اون کسی که بهشون شلیک کرد خوابم نمیبرد بلند شدم آروم دست کوک رو باز کردم و بالشت رو زیر سرش گذاشتم و پتو رو روش کشیدم رفتم سمت پنجره و بیرون رو نگاه کردم بازش کردم هوای سرد تو اتاق پیچید موهام باز بود و توی هوا میچرخیدن یه نفس عمیق کشیدم که دستای یکی دور کمرم قفل شد اول ترسیدم که دیدم کوکه
- بیب بیدار شدی؟
+ هوم
- بهتری؟
+ اوهوم
سرشو تو گردنم فرو کرد و نفس میکشید
+ تو چرا بیدار شدی؟
ویو کوک
یه دفه یه هوای سردی بهم خورد و چشامو باز کردم زیر سرم بالشت بود و روم پتو یه نگا به تخت کردم که خالی بود ترسیدم سرمو. بلند کردم که با یه صحنه ی به شدت زیبا رو برو شدم آیونگ کنار پنجره استاده بودو پنجره رو باز کرده بود و موهاش تو هوا میچرخید خیلی قشنگ بود اون لحظه آروم رفتم سمتش و از پشت بغلش کردم و.....
- حس نبودنت بیدارم کرد
+ هه( خنده آروم)
که یه دفعه بارون شروع به باریدن کرد
آیونگ یه نفس عمیق کشید و هوا رو تو ریه هاش برد
میدونستم که عاشق بارونه اون به خیلی چیزا علاقه داشت مثلا جنگل، بارون، ساحل، رز سفید و بوی بعد بارون و بوی کتابا و خیلی چیزای دیگه.....
( موقع که دارم اینو مینویسم کنار پنجره رو تختم دراز کشیدم و بارون داره میاد خیلی حس خوبی داره :)))...)
+ هوای بارونی ، دلم میخواد زیرش قدم بزنم
- ولی سرما میخوری
+ مگه مهمه؟
- برا من مهمه بهتم گفتم دلم نمیخواد دوباره رو تخت بیمارستان ببینمت
+ کی گفتی؟
- وقتی خواب بودی
+ هوم
+کوک
- هوم؟
+ به نظرت دیگه مامانو میبینم
- خب.....نمیدونم
+ اگر مامان بابای من یکی دیگن ممکنه که اصلا باهم رابطه ی خونی نداشته باشیم
- مگه مهمه؟
+ خب.....نه
- دیگه دربارش حرف نزن بیا درباره ی خودمون حرف بزنیم
+ باش
- میدونی الان دلم میخواد آهنگ گوش بدم
+ الان؟
- هوم بیا با گوشیم آهنگ میزارم
+ کوک اگه پرستارا بیان برا چکاب؟
- نترس ساعت ۶ میان
+ هوف از دست تو
رفتم سمت گوشیم و آهنگه" sᴛɪʟʟ ᴡɪᴛʜ ʏᴏᴜ " خودمو پخش کردم( کوکی آیدل نیست فقط همین جوری آهنگ میسازه )
۱۰.۴k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.