فیک رانpart 51
ک یهو....
ا/ت بدست یکی قاپیده شد..
اسلحه رو سرشه..ا/ت با بسته ی پفیلایی ک دستشه زیر دست یه مرده....
ا/ت خیلی ریلکس ..خیلی این قضیه براش عادیه...
× دمه گوش ا/ت: بهتره تکون نخوری تا اتفاقی برات نیوفته...
ا/ت : من ک هنوز حرکتی نزدم تازه نه برای خودم مهمه نه برایه اونا..میفهمی چی میگم؟
×:😐🚬چرا نباید براشون مهم باشی؟
ا/ت: چون هنوز حتا متوجه ی منم نشدن..!اینو هر منگلی میفهمه...
×: *به بالایه ال ای دی ایکه بالا سر سانو فمیله شلیک میکنه و لامپ به چخ میره* صدایه جیغه اما...*
همه بر میگردن کل مشتری ها و زود تر از اون ها سانو فمیلی و غیره...
ران: واییی..ا/ت زیر اون بی ناموص چی کار میکنه؟[منحرفان گرامی..سلاااامم عرض میکنمم]
مایکی: همین دو قلم دلقکو کم داشتیم ...
ران: کاکوچو..دیدی بهت گفتم؟
کاکوچو: آخه اینجا؟
سنجو: ا/تتت لنتی یه مقدار بترسسس استرس داشته باششششش چرا انقد ریلکس داری کوف میکنی؟
ا/ت همچنان در حال کوفت کردن...
×:هوم مشخصه انتظار مارو نداشتید نه؟
÷:اون مردکه زده قناری..تاکهمیتیچی...کوجاست؟ مایکی اونو به کونت نچسبوندی با خودت حمل کنی؟
مایکی: اصن دوس دارم میرم تو کونه اون باید به شما دو تا درازه دیلاق جواب پس بدممممم؟؟
÷:مایکیه بد اونوق...اینکه تو کوچولو هستی..دلیل نمیشه ما دراز باشیم ک...!
ا/ت: اتفاقن تو یکی دیگه واقعن درازی... ران با اون دیلاقیش دیگه انداره ی تو دراز نیس..اینو جدی میگم...
÷:نخیر من قدم عادیه...
ا/ت: نه چطوری قد تو عادیه؟
÷: عادیه تو از مایکی کوتوله تری بنابر این نفهم تر از اون تشریف داری...!
ا/ت: مگه هفت ماهه بدنیا اومدی مرتیکهههه نمیفهمی ؟ قدت عادی نیسسسس
÷: ارع دیقن ..از کجا میدونستی هفت ماهه بدنیا اومدم؟
ا/ت: کیییی...تو هفت ماهه بدنیا اومدی؟ ببین داداش تو نه تنها ۷ ماهه بدنیا نیومدی ..بلکه من فک میکنم سه ماه بیشتر تو شکم مامانت کپیدی... با این پیشرفتی ک داری ساله بعد نارگیل میدی...! یه فکری به حال خودت بکنننن
ران:😐نکته ی مثبتش اینه این۸هکتار زبونشو فقط برایه ما نداره
*خب اون دو بزرگوار کیان؟
ا/ت بدست یکی قاپیده شد..
اسلحه رو سرشه..ا/ت با بسته ی پفیلایی ک دستشه زیر دست یه مرده....
ا/ت خیلی ریلکس ..خیلی این قضیه براش عادیه...
× دمه گوش ا/ت: بهتره تکون نخوری تا اتفاقی برات نیوفته...
ا/ت : من ک هنوز حرکتی نزدم تازه نه برای خودم مهمه نه برایه اونا..میفهمی چی میگم؟
×:😐🚬چرا نباید براشون مهم باشی؟
ا/ت: چون هنوز حتا متوجه ی منم نشدن..!اینو هر منگلی میفهمه...
×: *به بالایه ال ای دی ایکه بالا سر سانو فمیله شلیک میکنه و لامپ به چخ میره* صدایه جیغه اما...*
همه بر میگردن کل مشتری ها و زود تر از اون ها سانو فمیلی و غیره...
ران: واییی..ا/ت زیر اون بی ناموص چی کار میکنه؟[منحرفان گرامی..سلاااامم عرض میکنمم]
مایکی: همین دو قلم دلقکو کم داشتیم ...
ران: کاکوچو..دیدی بهت گفتم؟
کاکوچو: آخه اینجا؟
سنجو: ا/تتت لنتی یه مقدار بترسسس استرس داشته باششششش چرا انقد ریلکس داری کوف میکنی؟
ا/ت همچنان در حال کوفت کردن...
×:هوم مشخصه انتظار مارو نداشتید نه؟
÷:اون مردکه زده قناری..تاکهمیتیچی...کوجاست؟ مایکی اونو به کونت نچسبوندی با خودت حمل کنی؟
مایکی: اصن دوس دارم میرم تو کونه اون باید به شما دو تا درازه دیلاق جواب پس بدممممم؟؟
÷:مایکیه بد اونوق...اینکه تو کوچولو هستی..دلیل نمیشه ما دراز باشیم ک...!
ا/ت: اتفاقن تو یکی دیگه واقعن درازی... ران با اون دیلاقیش دیگه انداره ی تو دراز نیس..اینو جدی میگم...
÷:نخیر من قدم عادیه...
ا/ت: نه چطوری قد تو عادیه؟
÷: عادیه تو از مایکی کوتوله تری بنابر این نفهم تر از اون تشریف داری...!
ا/ت: مگه هفت ماهه بدنیا اومدی مرتیکهههه نمیفهمی ؟ قدت عادی نیسسسس
÷: ارع دیقن ..از کجا میدونستی هفت ماهه بدنیا اومدم؟
ا/ت: کیییی...تو هفت ماهه بدنیا اومدی؟ ببین داداش تو نه تنها ۷ ماهه بدنیا نیومدی ..بلکه من فک میکنم سه ماه بیشتر تو شکم مامانت کپیدی... با این پیشرفتی ک داری ساله بعد نارگیل میدی...! یه فکری به حال خودت بکنننن
ران:😐نکته ی مثبتش اینه این۸هکتار زبونشو فقط برایه ما نداره
*خب اون دو بزرگوار کیان؟
۱۲.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.