دو پارتی سانزو
[من بدون تو میمیرم ...اینو بفهم]
پارت ۱
سانزو: وقتی بت اعتراف کرد تعجب کردی و چیزی نگفتی استرس گرفت و اخم کرد
سانزو: جواب؟
ا/ت: راستش...من فقط به عنوان یک دوست ازت خوشممیاد ..ن بیشتر
سانزو: ...
با آخر نگات میکرد اما مشخص بود ناراحته
فقط سرشو به معنای باشه تکون داد و دستاشو کرد تو جیبش رو از اونجا دور شد
به رفتنش نگا کردی توقع این ری اکشن رو ازش نداشتی
از اون روز ب بعد خبری ازش نشد
ن اومد دنبالت واسه قرار
ن برات گل یا کادو فرستاد
ن بت پیام میداد
کلا انگار براش وجود نداشتی
وقتی میرفتی بونتن هم نمیدیدیش اگرم میدیدیش سریع میرفت
حدود یک هفته بعد ساعت ۳ شب اینطورا گوشیت زنگ خورد با خواب آلودگی خواستی جواب بدی ک با اسم روی گوشیت خواب از سرت پرید
اسم= سانزو 💘
سریع گوشی رو جواب دادی و صداتو صاف کردی
ا/ت:الو؟
مایکی: ا/ت بیداری ا/ت:
ا/ت: عا مایکی تویی... آره بیدارم..چرا گوشی سانزو...
مایکی: هر جا هستی سریع بیا سازمان بونتن
ا/ت: اتفاقی افتاده؟
مایکی: مربوط به سانزوعه ...فقط بیا
و قطع کرد
با خودت گفتی چه اتفاقی افتاده ساعت ۳ شب که باید تنها برم اونجا اونم این وقت شب؟
سریع از رو تخت پا شدی رفتی سمت سرویس و کارای لازم انجام دادی و اومدی تو اتاق
ی تاپ کراپی مشکی با ی شلوار ۶ جیب مشکی و ی سویشرت مشکی ساده پوشیدی و گوشیو هندسفری رو برداشتی و ب سمت در رفتی پوتینتو پوشیدی و از خونه زدی بیرون
سوار ماشینت شدی و راه افتادی سمت خارج شهر
چون خیابونا خلوت بود میتونستی سرعت بدی و با تمام وجودت پات رو روی گاز گذاشته بودی
حدود ۱۰ دقیقه بعد رسیدی بونتن
راهی ک یک ساعت طول میکشه رو تو ۱۰ دقیقه رفتی
سرعت بالا و پر خطرناک بود اما برات مهم بود اتفاقی برای سانزو نیوفته
چند نفر اومدن و ماشین رو تحویل گرفتن تو هم سریع رفتی سمت آسانسور
طبقه ی b رو زدی و بلخره رسیدی
همین ک در اتاقو باز کردی دیدی ران و ریندو به سمتت اومدن انگار جلسه تموم شده بود
ران : عو ا/ت ... دیر کردی
ا/ت: چی شده؟
مایکی: برو پیش سانزو
کاکوچو: عجله کن
ا/ت: ب.باشه
کوکونوی: صبر کن ا/ت ( با داد)
تو ب سمت آسانسور رفتی ولی دیدی نمیاد بالا بنابر این از پله رفتی کوکونوی هم دویید تا بت رسید دستتو گفت و گفت: نمیشنوی میگم وایسا؟ بگیر
و جعبه ای بت داد
تو با تعجب و نگرانی به جعبه نگا کردی و گفتی این چیه؟
کوکونوی: کمک های اولیه و گوشی سانزو ... لازمت میشه
ا/ت :ممنونم
و ادامه دادی و از پله ها پایین رفتی تا به پارکینگ رسیدی و ....
چند وقت نبودم ولیییی....
حمایت کنید بزارممم🥰
پارت ۱
سانزو: وقتی بت اعتراف کرد تعجب کردی و چیزی نگفتی استرس گرفت و اخم کرد
سانزو: جواب؟
ا/ت: راستش...من فقط به عنوان یک دوست ازت خوشممیاد ..ن بیشتر
سانزو: ...
با آخر نگات میکرد اما مشخص بود ناراحته
فقط سرشو به معنای باشه تکون داد و دستاشو کرد تو جیبش رو از اونجا دور شد
به رفتنش نگا کردی توقع این ری اکشن رو ازش نداشتی
از اون روز ب بعد خبری ازش نشد
ن اومد دنبالت واسه قرار
ن برات گل یا کادو فرستاد
ن بت پیام میداد
کلا انگار براش وجود نداشتی
وقتی میرفتی بونتن هم نمیدیدیش اگرم میدیدیش سریع میرفت
حدود یک هفته بعد ساعت ۳ شب اینطورا گوشیت زنگ خورد با خواب آلودگی خواستی جواب بدی ک با اسم روی گوشیت خواب از سرت پرید
اسم= سانزو 💘
سریع گوشی رو جواب دادی و صداتو صاف کردی
ا/ت:الو؟
مایکی: ا/ت بیداری ا/ت:
ا/ت: عا مایکی تویی... آره بیدارم..چرا گوشی سانزو...
مایکی: هر جا هستی سریع بیا سازمان بونتن
ا/ت: اتفاقی افتاده؟
مایکی: مربوط به سانزوعه ...فقط بیا
و قطع کرد
با خودت گفتی چه اتفاقی افتاده ساعت ۳ شب که باید تنها برم اونجا اونم این وقت شب؟
سریع از رو تخت پا شدی رفتی سمت سرویس و کارای لازم انجام دادی و اومدی تو اتاق
ی تاپ کراپی مشکی با ی شلوار ۶ جیب مشکی و ی سویشرت مشکی ساده پوشیدی و گوشیو هندسفری رو برداشتی و ب سمت در رفتی پوتینتو پوشیدی و از خونه زدی بیرون
سوار ماشینت شدی و راه افتادی سمت خارج شهر
چون خیابونا خلوت بود میتونستی سرعت بدی و با تمام وجودت پات رو روی گاز گذاشته بودی
حدود ۱۰ دقیقه بعد رسیدی بونتن
راهی ک یک ساعت طول میکشه رو تو ۱۰ دقیقه رفتی
سرعت بالا و پر خطرناک بود اما برات مهم بود اتفاقی برای سانزو نیوفته
چند نفر اومدن و ماشین رو تحویل گرفتن تو هم سریع رفتی سمت آسانسور
طبقه ی b رو زدی و بلخره رسیدی
همین ک در اتاقو باز کردی دیدی ران و ریندو به سمتت اومدن انگار جلسه تموم شده بود
ران : عو ا/ت ... دیر کردی
ا/ت: چی شده؟
مایکی: برو پیش سانزو
کاکوچو: عجله کن
ا/ت: ب.باشه
کوکونوی: صبر کن ا/ت ( با داد)
تو ب سمت آسانسور رفتی ولی دیدی نمیاد بالا بنابر این از پله رفتی کوکونوی هم دویید تا بت رسید دستتو گفت و گفت: نمیشنوی میگم وایسا؟ بگیر
و جعبه ای بت داد
تو با تعجب و نگرانی به جعبه نگا کردی و گفتی این چیه؟
کوکونوی: کمک های اولیه و گوشی سانزو ... لازمت میشه
ا/ت :ممنونم
و ادامه دادی و از پله ها پایین رفتی تا به پارکینگ رسیدی و ....
چند وقت نبودم ولیییی....
حمایت کنید بزارممم🥰
۱۲.۸k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.