ارباب سختگیر
ارباب سختگیر
پارت سوم🔥👌
که یهو یهو دستمال الکلی گزاشت دم در دهنم من بیهوش شدم بابام داشن گریه میکرد! بادیگارد اومد که بغلم کنه و ببرتم ولی جونگ کوک نزاشت و گفت از این به بعد کسی حق لمس کردنشو بجز من نداره!
بادیگارده:چشم ارباب
. خوبه
ویو کوک
اون توی ماشین مثل یه فرشته خواب بود انگار یه بچه ی کوچولو بود لبای فشر دش روی هم لپاش چشمای بستششش اِی خدااااا
خیلی دوست دارم
، بیدار شدم دیدم توی بغل کوک روی تختم احساس خیلی آرامشی داشتم اون بوی ادکلانش و اون موهاششش که بهو بیدار شو لباشو نز دیکم کرد و یهو....
خب خب خب این پارت کم بود چون بیرون بودم وقت نزاشتم ولی فردا 5یا 6پارت میزارم!
پارت سوم🔥👌
که یهو یهو دستمال الکلی گزاشت دم در دهنم من بیهوش شدم بابام داشن گریه میکرد! بادیگارد اومد که بغلم کنه و ببرتم ولی جونگ کوک نزاشت و گفت از این به بعد کسی حق لمس کردنشو بجز من نداره!
بادیگارده:چشم ارباب
. خوبه
ویو کوک
اون توی ماشین مثل یه فرشته خواب بود انگار یه بچه ی کوچولو بود لبای فشر دش روی هم لپاش چشمای بستششش اِی خدااااا
خیلی دوست دارم
، بیدار شدم دیدم توی بغل کوک روی تختم احساس خیلی آرامشی داشتم اون بوی ادکلانش و اون موهاششش که بهو بیدار شو لباشو نز دیکم کرد و یهو....
خب خب خب این پارت کم بود چون بیرون بودم وقت نزاشتم ولی فردا 5یا 6پارت میزارم!
۸.۰k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.