۱۱ᎦᏗᏦᏋ"،ᏠᏬᏁᎶᏦᎧᎧᏦ
بریم ادامه
وایسا ببینم این ا.ت نیست که کنار اون خانومه وایساده شاید اون خانومه مادرش رفتیم پشت میز نشستم که دیدم ا.ت سرش رو بالا نمیاره که مادرش صداش زد
از زبون ا.ت
امروز به زور مادرم از کارم زدم که فقد پسر این دوست مامانم رو ببینم ولی هیچ علاقه نداشتم برای همین آنقدر م سرم گرم بود که حواسم نبود دوست مامانم و پسرش اومدن که با صدای مامانم سرم رو بلند کردم با چیزی که دیدم نزدیک بود شاخ در بیارم این جونگ کوک نیست خدای من میگنمار از پونه بدش میاد جلو درش سبز میشه همینه ایش از این جونگ کوک خوشم نمیاد ..... (نخیر گلم نداریم در آینده خوشت میاد) ... که دیدم مادرشم کنارش به مادرش احترام گذاشتم و نشستم
مادر ا.ت= خوب خوب بلخره همدیگرو دیدی درسته
ا.ت= نه مامان جوون ما از خیلی وقت پیش همدیگرو میشناسیم
مادر جونگ کوک= چطور اونوقت شماها که تاحالا همدیگرو ندید چطور همدیگرو میشناسید
جونگ کوک= خوب چطور بگم مامان داستانش طولانیه بهت میگم
مادر جونگ کوک = نه الان بگو
ا.ت= میخوای من بگم
جونگ کوک= نه
بعداز اینکه جونگ کوک داستان رو تعریف کرد دیدم مامانم دستاش رو بهم دیگه گره زده داره با چشمای ستاره ای نگاه میکنه
مادر ا.ت= وای چه رمانتیک مثل دوتا عاشق میمونه که بهم دیگه میخورن
ا.ت= مامان جووون کمتر سریال های ترکی ببیین (بچه ها ببخشید نمیدونستم دیگه چی بگم چون مامانا فقد سریال ترکیه ای میبینن فقد هم داخل سریال ترکیه اینجوری میشه )
مادر ا.ت= دختره پرو من کی نگاه کردم
ا.ت= باشه تو نگاه نمیکنی من نگاه میکنم
مادر ا.ت= خوبه
که دیدم مادر جونگ کوک شروع به حرف زدن کرد
مادر جونگ کوک = خوب بچه خوبه که شما از قبل همدیگرو میشناسید خیلی بهتر شد پس میتونیم واقعیت رو بهتون بگیم
جونگ کوک= چی مامان
مادر ا.ت= ام جونگ کوک جان منو مادرت توی جوونی هامون که تو ا.ت به دنیا اومدین ی قول قرار هایی باهم گذاشتیم
ا.ت= چه قول قراری
مادر جونگ کوک= اینکه تو جونگ کوک وقتی بزرگ شدین باهم دیگه ازدواج کنید
ا.ت و جونگ کوک= چی ازدواج اونم باهم
خوب اینم از پارت امروز امید وارم خوشتون بیاد به ۱۵ لایک برسونید ممنون
وایسا ببینم این ا.ت نیست که کنار اون خانومه وایساده شاید اون خانومه مادرش رفتیم پشت میز نشستم که دیدم ا.ت سرش رو بالا نمیاره که مادرش صداش زد
از زبون ا.ت
امروز به زور مادرم از کارم زدم که فقد پسر این دوست مامانم رو ببینم ولی هیچ علاقه نداشتم برای همین آنقدر م سرم گرم بود که حواسم نبود دوست مامانم و پسرش اومدن که با صدای مامانم سرم رو بلند کردم با چیزی که دیدم نزدیک بود شاخ در بیارم این جونگ کوک نیست خدای من میگنمار از پونه بدش میاد جلو درش سبز میشه همینه ایش از این جونگ کوک خوشم نمیاد ..... (نخیر گلم نداریم در آینده خوشت میاد) ... که دیدم مادرشم کنارش به مادرش احترام گذاشتم و نشستم
مادر ا.ت= خوب خوب بلخره همدیگرو دیدی درسته
ا.ت= نه مامان جوون ما از خیلی وقت پیش همدیگرو میشناسیم
مادر جونگ کوک= چطور اونوقت شماها که تاحالا همدیگرو ندید چطور همدیگرو میشناسید
جونگ کوک= خوب چطور بگم مامان داستانش طولانیه بهت میگم
مادر جونگ کوک = نه الان بگو
ا.ت= میخوای من بگم
جونگ کوک= نه
بعداز اینکه جونگ کوک داستان رو تعریف کرد دیدم مامانم دستاش رو بهم دیگه گره زده داره با چشمای ستاره ای نگاه میکنه
مادر ا.ت= وای چه رمانتیک مثل دوتا عاشق میمونه که بهم دیگه میخورن
ا.ت= مامان جووون کمتر سریال های ترکی ببیین (بچه ها ببخشید نمیدونستم دیگه چی بگم چون مامانا فقد سریال ترکیه ای میبینن فقد هم داخل سریال ترکیه اینجوری میشه )
مادر ا.ت= دختره پرو من کی نگاه کردم
ا.ت= باشه تو نگاه نمیکنی من نگاه میکنم
مادر ا.ت= خوبه
که دیدم مادر جونگ کوک شروع به حرف زدن کرد
مادر جونگ کوک = خوب بچه خوبه که شما از قبل همدیگرو میشناسید خیلی بهتر شد پس میتونیم واقعیت رو بهتون بگیم
جونگ کوک= چی مامان
مادر ا.ت= ام جونگ کوک جان منو مادرت توی جوونی هامون که تو ا.ت به دنیا اومدین ی قول قرار هایی باهم گذاشتیم
ا.ت= چه قول قراری
مادر جونگ کوک= اینکه تو جونگ کوک وقتی بزرگ شدین باهم دیگه ازدواج کنید
ا.ت و جونگ کوک= چی ازدواج اونم باهم
خوب اینم از پارت امروز امید وارم خوشتون بیاد به ۱۵ لایک برسونید ممنون
۱۶.۷k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.