مرحله پنجم اعزاداری پارت 78
مرحله پنجم اعزاداری پارت 78
یه فیلم پلی کردم که وسطش جسیکا خوابش برد
ـ ات چیکارش کنم؟
ات ـ نمیدونم بلندش کن ببرش رو تخت سعی کن دیگه همه چیزی بهش بگی که همه ی اینا نقشه بوده، منم وسایلا رو جمع میکنم
ـ اوکی
جسیکا رو بردم تو اتاق اومدم برم کمک ات که دیدم نیست
ویو ات
زود از خونه ی جیهیون زدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم
ـ هوا چقد سردههه
بخاری گرفتم که گوشیم زنگ خورد
ـ بله؟
جیهیون ـ حداقل میزاشتی کمکت وسایلا میذاشتم تو ماشین
ـ نمیخواد دیگه خودم انجامش دادم
جیهیون ـ حالت خو.. به؟
ـ اره چطور؟
جیهیون ـ هیچی، فعلا
ـ باشه خدافظ
رفتم و رسیدم خونه کارا رو انجام دادم افتادم رو تخت
نمیدونم چرا انقد سردم بود دست و پاهام یخ یخ بود، کامل رفتم زیر پتو که چشمام گرم شد خوابم برد
ساعت نه صب
ویو یونجون
یونجو رو بردم مدرسه و برگشتم خونه هنوز ات خواب بود
رفتم تو اتاقش پتو را تا بالای گوشش داده بود روش ترسیدم که نکنه مریض شده، دستمو گذاشتم رو پیشونیش
ـ تب که نداری
دستشو گرفتم یه خورده دستاش سرد بود که چشماشو باز کرد
یه فیلم پلی کردم که وسطش جسیکا خوابش برد
ـ ات چیکارش کنم؟
ات ـ نمیدونم بلندش کن ببرش رو تخت سعی کن دیگه همه چیزی بهش بگی که همه ی اینا نقشه بوده، منم وسایلا رو جمع میکنم
ـ اوکی
جسیکا رو بردم تو اتاق اومدم برم کمک ات که دیدم نیست
ویو ات
زود از خونه ی جیهیون زدم بیرون سوار ماشین شدم رفتم
ـ هوا چقد سردههه
بخاری گرفتم که گوشیم زنگ خورد
ـ بله؟
جیهیون ـ حداقل میزاشتی کمکت وسایلا میذاشتم تو ماشین
ـ نمیخواد دیگه خودم انجامش دادم
جیهیون ـ حالت خو.. به؟
ـ اره چطور؟
جیهیون ـ هیچی، فعلا
ـ باشه خدافظ
رفتم و رسیدم خونه کارا رو انجام دادم افتادم رو تخت
نمیدونم چرا انقد سردم بود دست و پاهام یخ یخ بود، کامل رفتم زیر پتو که چشمام گرم شد خوابم برد
ساعت نه صب
ویو یونجون
یونجو رو بردم مدرسه و برگشتم خونه هنوز ات خواب بود
رفتم تو اتاقش پتو را تا بالای گوشش داده بود روش ترسیدم که نکنه مریض شده، دستمو گذاشتم رو پیشونیش
ـ تب که نداری
دستشو گرفتم یه خورده دستاش سرد بود که چشماشو باز کرد
۶.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.