جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۳۳
ادمین ویو:
وقتی پرید پایین به زخم دستش اهمیت نداد که با اون محافظا تیز بریده شده بود فقط میدویید تا بتونه به جاده برسه جاده تقریبن همیشه حداقل سه چهار تا ماشین داشت
دستشو برای یه تاکسی تکون داد و فوری سوارش شد
کوک:لطفا برید به شهر
بعد کارت کشیدو پولشو حساب کرد
وقتی رسید به شهر دیگه خیالش راحت بود که جاش امنه و دقیقن همون لحظه بود که چشمش به ماشین موران افتاد به راننده گفت که بپیچه توی یه کوچهایی و از اونجا بره چون نزدیک تره(بهونه)
جلوی در خوابگاه از ماشین پیاده شد و زنگ خوابگاهو زد میدونست برای اینکه میخواست کامبک جدید بدن همه توی خوابگاهن از شدت ترس نفس نفس میزد و دستشو گذاشت روی زانو و روشون خم شد
چند ثانیه بعد در باز شد
جیمین:ببخشید؟!
کوک:جیمین
جیمین هینی کشید و سریع جونگکوکو اورد تو
نامجون:این کیه جیمین؟
جیمین:جونگکوکه
نامجون:چی؟!وای خدای من حالت خوبه؟
بعد از اینکه کلی پیش هم گریه کردن بلخره جونگکوک لباساشو عوض کرد و ماجرا رو براشون گفت
تهیونگ:باید به پلیس بگیم
شوگا:نه پلیسا نمیتونن کاری کنن در برابر همچین کسی
جیهوپ:ولی اون میاد دنبال جونگکوک
جین:اصن شاید نیاد دنبال جونگکوک شاید یکی دیگه رو ببره
نامجون:من میگم بریم تو خوابگاه بیگ هیت اونجا امن تره و اماده هم هست
جیمین:منم موافقم
نامجون زد به پی دی نیم و ازش در خواست کرد که بیان اونجا سریع همه راه افتادن و وقتی رسیدن مثل همیشه جلوی در پشتی شرکت پارک کردن کسی نباید از اومدنشون خبر دار میشد مخصوصن الان که جونگکوک بود
پارت۳۳
ادمین ویو:
وقتی پرید پایین به زخم دستش اهمیت نداد که با اون محافظا تیز بریده شده بود فقط میدویید تا بتونه به جاده برسه جاده تقریبن همیشه حداقل سه چهار تا ماشین داشت
دستشو برای یه تاکسی تکون داد و فوری سوارش شد
کوک:لطفا برید به شهر
بعد کارت کشیدو پولشو حساب کرد
وقتی رسید به شهر دیگه خیالش راحت بود که جاش امنه و دقیقن همون لحظه بود که چشمش به ماشین موران افتاد به راننده گفت که بپیچه توی یه کوچهایی و از اونجا بره چون نزدیک تره(بهونه)
جلوی در خوابگاه از ماشین پیاده شد و زنگ خوابگاهو زد میدونست برای اینکه میخواست کامبک جدید بدن همه توی خوابگاهن از شدت ترس نفس نفس میزد و دستشو گذاشت روی زانو و روشون خم شد
چند ثانیه بعد در باز شد
جیمین:ببخشید؟!
کوک:جیمین
جیمین هینی کشید و سریع جونگکوکو اورد تو
نامجون:این کیه جیمین؟
جیمین:جونگکوکه
نامجون:چی؟!وای خدای من حالت خوبه؟
بعد از اینکه کلی پیش هم گریه کردن بلخره جونگکوک لباساشو عوض کرد و ماجرا رو براشون گفت
تهیونگ:باید به پلیس بگیم
شوگا:نه پلیسا نمیتونن کاری کنن در برابر همچین کسی
جیهوپ:ولی اون میاد دنبال جونگکوک
جین:اصن شاید نیاد دنبال جونگکوک شاید یکی دیگه رو ببره
نامجون:من میگم بریم تو خوابگاه بیگ هیت اونجا امن تره و اماده هم هست
جیمین:منم موافقم
نامجون زد به پی دی نیم و ازش در خواست کرد که بیان اونجا سریع همه راه افتادن و وقتی رسیدن مثل همیشه جلوی در پشتی شرکت پارک کردن کسی نباید از اومدنشون خبر دار میشد مخصوصن الان که جونگکوک بود
۲.۷k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.