پارت 5 l love you

ویو ا/ت
صبح با درد دل شدیدی چشم هامو باز کردم با جیمین هردومون لخت بودیم تو بغل هم دیشب یادم اومد خجالت کشیدم پدورو رو سرم کشیدم دیدم جیمین می‌خنده پس خواب نبوده
پتو رو کمی دادم پایین فقط چشمام دیده میشد گفتم
ا/ت: ها؟ چیه؟ چرا اونجوری نگا میکنی؟
جیمین: پیشوی خجالتی کی بودی تو؟
ا/ت:یاااا چرا اونجوری میگی؟
جیمین ویو
جیمین: لعنتی حتی فکر کردن بهش هم لذت بخشه
ا/ت: چیز خب... تو برو بیرون من برم حموم
جیمین یه نگاه عصبانی کرد و گفت
جیمین: یاااا من دیروز همه جاتو ندیدم؟ هممم آفرین بیب یه بار دیگه میخوای تنبیه شی؟
ا/ت: باشه چشاتو ببند من برم
جیمین با پوزخند چشاشو بست و رفتم همون آب وان رو باز کردم نشستم چند لحظه چشامو بستم چیزی رو خودم حس کردم چشامو باز کردم دیدم جیمین نشسته روم و د.ی.ک.ش. رو پ.و.ص.ی.م.ه.جیغ بنفشی کشیدم که لباشو کوبوند رو لبم (بچه ها ا/ت خونش اونجا مجهز چون از کوچیکی با برادرش می اومده پدرش اونجارو واسشون درست کرده)جیغم بین لباش خفه میشد
یکم بعد دیدم پا نمیشه خودمم تحریک شدم یه بار دیگه تو همون وان بزرگ... (وان مثل تخته و بزرگ هم هست)


خب چون اسماته برا همون کم شد اسمات رو فردا میفرستم پی وی هر کی بخواد برم بازی رو ببینم چی میشه

اونجوری نگا نکن فوتبال رو میگم
🇭🇺🇦🇺
5 لایک 5 کامنت