جین از ماشین اومد پایین کتشو درست کرد پشتمون ده تا بادیگا
جین از ماشین اومد پایین کتشو درست کرد پشتمون ده تا بادیگارد بود جین دسته منو گرفت منم دست آنوشا رو گرفتم رفتیم داخل باساژ با دقت به همه جا نگاه میکردم تا چشمم خورد به یه لباس کیوت پشت ویترین از ذوق میپریدم بالا پایین جین کشیدم سمت مغازه بردمش داخل دستمو از دستش کشبدم رفتم لباس رو برداشتم با چشای برق زده نگاش میکردم
همون چیزی دنبالش بودم برگشتم سمت جین
+ببین ببین چقد خوشگله همون رنگه ک دوسش دارم تلوخودا بخرششششش
جین آنوشا ک به بچه بازیه من میخندیدن
=باشه نی نی کوچولو میخرمش جین رفت حساب کرد من با ذوق نگاش میکردم که اومد دستمو گرفت بردم بیرون آنوشا یه لباس مشکی خرید منم دنبال عروسک بودم که خریدم
ویو شب:
=فکر کنم حساب بانکیم خالیم شد
منو آنوشا با مظلومیت نگاش کردیم
=وایییییی دیگه چی میخواین؟؟؟؟؟
جفتمون به بستنی فروشی اشاره کردیم
که جین پوفی کشید
=وینا تو که وانیلی توت فرنگی میخوری
آنوشا تو چی؟
°منن آم وانیلی شکلاتی تلخ
=اوک
رفت منم به وسایلم نگا میکردم که دیدم یکی یه عکس ازم گرفت تا خواستم جین صدا بزنم ولی اون رفت استرس گرفته بودم
که گوشیه جین زنگ خورد
وقتی جواب داد پس افتاد
بدو بدو اومد سمتم
+جی.......
=هیسسسسس فقطت زود باید بریم خونه
دست منو آنوشارو گرفت کشوندمو سمت ماشین به بادیگارد گفت که بره خونه
ویو خونه:
رسبدیم از ماشین اومد پایین رفت پیش نامجون باهم بحث میکردن ک نامجون اومد سمتم
&باید بری!
+کجا
&نمیدونم یکی فردا میخواد بیاد تورو بدوزده برای همون گرگی ک گفتم میری تو یه اپارتمان بادیگاردم واست میزارم باش؟
+اما من....
&هیسسسس برو وسایلتو جمع کن
با بغض رفتم وسایلمو جمع کردم آخ آخ من میترسم تنها تو خونه
سریع رفتم پایین ک نامجون کلید خونه رو داد دستم بغلم کرد لپمو بوسید
در گوشم گفت مراقب خودتت باش
باشه ای گفتم
جین بغل کردم لپشو بوسیدم
+بابت امشب ممنون
=خواهش میکنم کوچولو
رفتم انوشا ک داشت گریه میکرد بغل کردم
+گریه نکن بهت زنگ میزنم
°باش هق مراقب خودت باش
ازشون خداحافظی کردم سوار ماشین شدم
به شیشه سرمو تکه دادم داشتم به آینده فکر میکردم قراره چی بشه که چشام گرم شد.....
شرطا
لایک: 11
کامنت: 11
خرید وینا اسلاید اول
خرید انوشا اسلاید دوم
همون چیزی دنبالش بودم برگشتم سمت جین
+ببین ببین چقد خوشگله همون رنگه ک دوسش دارم تلوخودا بخرششششش
جین آنوشا ک به بچه بازیه من میخندیدن
=باشه نی نی کوچولو میخرمش جین رفت حساب کرد من با ذوق نگاش میکردم که اومد دستمو گرفت بردم بیرون آنوشا یه لباس مشکی خرید منم دنبال عروسک بودم که خریدم
ویو شب:
=فکر کنم حساب بانکیم خالیم شد
منو آنوشا با مظلومیت نگاش کردیم
=وایییییی دیگه چی میخواین؟؟؟؟؟
جفتمون به بستنی فروشی اشاره کردیم
که جین پوفی کشید
=وینا تو که وانیلی توت فرنگی میخوری
آنوشا تو چی؟
°منن آم وانیلی شکلاتی تلخ
=اوک
رفت منم به وسایلم نگا میکردم که دیدم یکی یه عکس ازم گرفت تا خواستم جین صدا بزنم ولی اون رفت استرس گرفته بودم
که گوشیه جین زنگ خورد
وقتی جواب داد پس افتاد
بدو بدو اومد سمتم
+جی.......
=هیسسسسس فقطت زود باید بریم خونه
دست منو آنوشارو گرفت کشوندمو سمت ماشین به بادیگارد گفت که بره خونه
ویو خونه:
رسبدیم از ماشین اومد پایین رفت پیش نامجون باهم بحث میکردن ک نامجون اومد سمتم
&باید بری!
+کجا
&نمیدونم یکی فردا میخواد بیاد تورو بدوزده برای همون گرگی ک گفتم میری تو یه اپارتمان بادیگاردم واست میزارم باش؟
+اما من....
&هیسسسس برو وسایلتو جمع کن
با بغض رفتم وسایلمو جمع کردم آخ آخ من میترسم تنها تو خونه
سریع رفتم پایین ک نامجون کلید خونه رو داد دستم بغلم کرد لپمو بوسید
در گوشم گفت مراقب خودتت باش
باشه ای گفتم
جین بغل کردم لپشو بوسیدم
+بابت امشب ممنون
=خواهش میکنم کوچولو
رفتم انوشا ک داشت گریه میکرد بغل کردم
+گریه نکن بهت زنگ میزنم
°باش هق مراقب خودت باش
ازشون خداحافظی کردم سوار ماشین شدم
به شیشه سرمو تکه دادم داشتم به آینده فکر میکردم قراره چی بشه که چشام گرم شد.....
شرطا
لایک: 11
کامنت: 11
خرید وینا اسلاید اول
خرید انوشا اسلاید دوم
۶.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.