تناسخ هالویینی فصل دو پارت 4
فصل 2 پارت 4
؟؟؟: هیسسس چقدر سروصدا میکنی
؟؟؟: ریندو تو بیشتر سرو صدا میکنی
ریندو: سانزو ی بیشعور دارم میگم ساکت
سانزو: ور ور ور
ران با ضربه ای به گردن سانزو و ریندو: د ببندید دیگه
سانزو و ریندو: با شع
سانزو: بچه ها اونجا رو چند نفر اونجان
ریندو: کدوم احمقایی این وقت شب میره بیرون میگرده
نویسنده: تو هنوز اینارو نمیشناسی 🤣
ا.ت: خودتونم این وقت شب بیرونید
ران: بچه ها اونا نباید ما رو ببینن
که پاش میره روی یه تیکه چوب و اونو میشکنه
چیفویو: فک کنم یه چیزی شنیدم
کازوتورا: اره منم
مایکی: من میرم ببینم چیه
تاکمیچی: منم میام
مایکی: باشه عشقم بیا بریم
تاکمیچی:...........
ران: کدومتون سروصدا کرد
سانزو و ریندو پوکر: خودت
ران: مهم نیست الان بیای در بریم
ریندو و سانزو: اره این فکر خوبیه
مایکی: جایی تشریف میبرید
تاکمیچی: اسپتکر اتونا( یه کلمه جادویی)
که سانزو و ریندو و ران دیگه نمیتونن حرکت کنن و بیهوش میشن
چیفویو: اینا دیگه کی ان
ریوسی: از گوش های اون دوتا معلومه الفن و اون یکیم شیطانه
شیطان: به سانزو ساما احترام بزار ایشون هفت جد و اباد منو گذاشته تو جیبش
ا.ت🤣🤣🤣🤣🤣
نویسنده 🤣🤣🤣🤣🤣
کارگردان: حق به معنای وانشات🤣🤣🤣🤣🤣
کازوتورا: تاحالا نشنیدم اینجا الف یا شیطان باشه
مایکی: من هم
تاکمیچی: حالا باهاشون چیکار کنیم
چیفویو: به نظر نمیاد کاریمون داشته باشن
باجی: گول قیافه ی معصومش رو نخور
ریوسی: همچین معصوم نیستن
دراکن: راست میگه
میتسویا: ای دلم
مایکی: چی شد بچت لگد زد🤣🤣🤣🤣
میتسویا: ممااااییییککککیییی 💢💢💢💢💢💢💢
دراکن: راستی چرا تو حامله نمیشی میتسویا
میتسویا که سرخ شده: دراکن این چه حرفیه میزنی اخه
مایکی: مگه عبادت نکردید 😐
میتسویا و دراکن: نه
مایکی: خاک
مایکی (اشاره به چیفویو): اینو ببینید این ۳بار عبادت کرده که هر دفعه هم با سه نفر نماز خونده (مفهوم رو میفهمید دیگه😐)
چیفویو که گوجه رو رد کرده دستش رو میزاره رو صورتش که معلوم سرخیش نشه: مایکی کون شما از کجا میدونید
سانزو: جان من یعنی روزی ۳ نفر میکننت
مایکی: یا حضرت دوریاکی یا دراگون دراکن یا دوست پسرای چیفویو یا خلق کننده ی تاکمیچی یا کامیونی که کیساکی رو کشت
ران: یه لحظه نفس بکش
سانزو: پرهام تو ۳ تا دوست پسر داری
چیفویو: ام.... م.. من
باجی و ریوسی و کازوتورا: ارع فضول
کارگردان: چیفویو بچه از دست رفت
نویسنده: قرمز رو رد کرده
مایکی: تاکه
تاکمیچی چوب دستیش رو جلوی گردن سانزو میگیره
مایکی: کلمه ای دیگه بگید میکشمش
ران: بکش
ریندو: نننککککششششش
ران: جانم
سانزو: ریندو تو نمیخوای من بمیرم من هیشه میدونستم عاشقمی 😍
ریندو: ببند بابا فقط اگه بمیری من مجبورم ظرف بشورم
سانزو: 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
مایکی: احساسات تو حلقم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
پایان این پارت
نظری چیزی ✨😊
؟؟؟: هیسسس چقدر سروصدا میکنی
؟؟؟: ریندو تو بیشتر سرو صدا میکنی
ریندو: سانزو ی بیشعور دارم میگم ساکت
سانزو: ور ور ور
ران با ضربه ای به گردن سانزو و ریندو: د ببندید دیگه
سانزو و ریندو: با شع
سانزو: بچه ها اونجا رو چند نفر اونجان
ریندو: کدوم احمقایی این وقت شب میره بیرون میگرده
نویسنده: تو هنوز اینارو نمیشناسی 🤣
ا.ت: خودتونم این وقت شب بیرونید
ران: بچه ها اونا نباید ما رو ببینن
که پاش میره روی یه تیکه چوب و اونو میشکنه
چیفویو: فک کنم یه چیزی شنیدم
کازوتورا: اره منم
مایکی: من میرم ببینم چیه
تاکمیچی: منم میام
مایکی: باشه عشقم بیا بریم
تاکمیچی:...........
ران: کدومتون سروصدا کرد
سانزو و ریندو پوکر: خودت
ران: مهم نیست الان بیای در بریم
ریندو و سانزو: اره این فکر خوبیه
مایکی: جایی تشریف میبرید
تاکمیچی: اسپتکر اتونا( یه کلمه جادویی)
که سانزو و ریندو و ران دیگه نمیتونن حرکت کنن و بیهوش میشن
چیفویو: اینا دیگه کی ان
ریوسی: از گوش های اون دوتا معلومه الفن و اون یکیم شیطانه
شیطان: به سانزو ساما احترام بزار ایشون هفت جد و اباد منو گذاشته تو جیبش
ا.ت🤣🤣🤣🤣🤣
نویسنده 🤣🤣🤣🤣🤣
کارگردان: حق به معنای وانشات🤣🤣🤣🤣🤣
کازوتورا: تاحالا نشنیدم اینجا الف یا شیطان باشه
مایکی: من هم
تاکمیچی: حالا باهاشون چیکار کنیم
چیفویو: به نظر نمیاد کاریمون داشته باشن
باجی: گول قیافه ی معصومش رو نخور
ریوسی: همچین معصوم نیستن
دراکن: راست میگه
میتسویا: ای دلم
مایکی: چی شد بچت لگد زد🤣🤣🤣🤣
میتسویا: ممااااییییککککیییی 💢💢💢💢💢💢💢
دراکن: راستی چرا تو حامله نمیشی میتسویا
میتسویا که سرخ شده: دراکن این چه حرفیه میزنی اخه
مایکی: مگه عبادت نکردید 😐
میتسویا و دراکن: نه
مایکی: خاک
مایکی (اشاره به چیفویو): اینو ببینید این ۳بار عبادت کرده که هر دفعه هم با سه نفر نماز خونده (مفهوم رو میفهمید دیگه😐)
چیفویو که گوجه رو رد کرده دستش رو میزاره رو صورتش که معلوم سرخیش نشه: مایکی کون شما از کجا میدونید
سانزو: جان من یعنی روزی ۳ نفر میکننت
مایکی: یا حضرت دوریاکی یا دراگون دراکن یا دوست پسرای چیفویو یا خلق کننده ی تاکمیچی یا کامیونی که کیساکی رو کشت
ران: یه لحظه نفس بکش
سانزو: پرهام تو ۳ تا دوست پسر داری
چیفویو: ام.... م.. من
باجی و ریوسی و کازوتورا: ارع فضول
کارگردان: چیفویو بچه از دست رفت
نویسنده: قرمز رو رد کرده
مایکی: تاکه
تاکمیچی چوب دستیش رو جلوی گردن سانزو میگیره
مایکی: کلمه ای دیگه بگید میکشمش
ران: بکش
ریندو: نننککککششششش
ران: جانم
سانزو: ریندو تو نمیخوای من بمیرم من هیشه میدونستم عاشقمی 😍
ریندو: ببند بابا فقط اگه بمیری من مجبورم ظرف بشورم
سانزو: 😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐
مایکی: احساسات تو حلقم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
پایان این پارت
نظری چیزی ✨😊
۷.۶k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.