The greatest loves start with hate?
The greatest loves start with hate?
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:12
• فصل ۱
جئون: حالت خوبه؟
ا/ت: اره منکه خوبم ولی لباست!
جئون: مشکلی نیست
ا/ت: باید عوضش کنیم، تو همینجا صبر کن الان برمیگردم
رفتم سریع از بوتیک بقل گالری نقاشی یه لباس مردونه خریدم و برگشتم توی گالری نقاشی و دیدم دارن طی میکشن اونجا رو، رفتم جلو ازشون پرسیدم جئون کجاست گفتن دفترش
صدای در زدن*
جئون بیا داخل
ا/ت: عام سلام دوباره
جئون درحال که داشت با تلفن صحبت میکرد به ا/ت اشاره کرد که چند لحظه صبر کنه تا صحبتاش تموم شه
بعد از ۵ مین*
جئون: باشه شوگا هیونگ........نه.......با تهیونگ میام.....باشه خدافز
جئون روبه ا/ت: معذرت میخوام، خب کجا بودیم
ا/ت: نبابا این چه حرفیه، بابت اون اتفاق متاسفم
جئون: مشکلی نیست الان به بچها میگم یه لباس بیارن
ا/ت: عا نه لازم نیست
ا/ت دستشو کرد توی کیفش و لباس سفیدی که برای جئون خریده بود رو جلوش گرفت
جئون: او، ممنون
ا/ت: کاری نکردم که، امیدوارم جبران شده باشه
جئون: خم شد و از روی زمین کارتی رو ورداشت و روش رو خوند: لی ا/ت، وکیل پایه یک دادگستری شعبه جنایی؟
ا/ت: عا..کارت منه؟
جئون: اره از کیفتون افتاد
ا/ت: ممنون
جئون: نگفته بودین وکیل هستین
ا/ت: عامم...نمیخایین لباس رو بپوشین؟
جئون: بپوشم؟باشه....میخایین همین طوری نگاه کنین درحالی که دارم لباسمو در میارم؟
ا/ت: او نه متاسفم
سرمو اون طرفی کردم و لعنتی به خودم فرستادم که انقد خنگ بازی درآوردم امروز
جئون: چطوره؟
ا/ت: برگشت به طرف جئون و گفت: به طرز قابل توجه ای تنگه
وقتی برگشتم سمت جئون دیدم که لباسه خیلی براش تنگه طوری که تمام بازو هاش مشخص بود
جئون: اره...خب کاری نمیشه کرد
ا/ت: وای متاسفم
جئون با لبخند: مشکلی نیست خانم وکیل^_^، چطوره بجاش شام دعوتم کنین؟
ا/ت: شام؟البته!
جئون: پس گوشیتون رو بدین شمارمو بزنم
گوشیمو دادم و شمارشو زد بعد زنگ زد به شماره خودش تا شمارم براش بیوفته
جئون: پس هماهنگ میکنیم
ا/ت: عا بله، فعلا خدانگهدار(با خجالت)
جئون: خدانگهدار خانم وکیل(با خنده)
ویو ا/ت*
از گالری خارج شدم و رفتم سمت ماشینم
ولی چه ضایع شدمㅠ_ㅠ وای خیلی خجالت آور بوددددددد بزار ببینم ساعت چنده، ساعت ۵ .....
________________
بچها لطفا حمایت کنین حمایت ها خیلی کمه
آیا بزرگ ترین عشق ها با تنفر شروع میشه؟
Part:12
• فصل ۱
جئون: حالت خوبه؟
ا/ت: اره منکه خوبم ولی لباست!
جئون: مشکلی نیست
ا/ت: باید عوضش کنیم، تو همینجا صبر کن الان برمیگردم
رفتم سریع از بوتیک بقل گالری نقاشی یه لباس مردونه خریدم و برگشتم توی گالری نقاشی و دیدم دارن طی میکشن اونجا رو، رفتم جلو ازشون پرسیدم جئون کجاست گفتن دفترش
صدای در زدن*
جئون بیا داخل
ا/ت: عام سلام دوباره
جئون درحال که داشت با تلفن صحبت میکرد به ا/ت اشاره کرد که چند لحظه صبر کنه تا صحبتاش تموم شه
بعد از ۵ مین*
جئون: باشه شوگا هیونگ........نه.......با تهیونگ میام.....باشه خدافز
جئون روبه ا/ت: معذرت میخوام، خب کجا بودیم
ا/ت: نبابا این چه حرفیه، بابت اون اتفاق متاسفم
جئون: مشکلی نیست الان به بچها میگم یه لباس بیارن
ا/ت: عا نه لازم نیست
ا/ت دستشو کرد توی کیفش و لباس سفیدی که برای جئون خریده بود رو جلوش گرفت
جئون: او، ممنون
ا/ت: کاری نکردم که، امیدوارم جبران شده باشه
جئون: خم شد و از روی زمین کارتی رو ورداشت و روش رو خوند: لی ا/ت، وکیل پایه یک دادگستری شعبه جنایی؟
ا/ت: عا..کارت منه؟
جئون: اره از کیفتون افتاد
ا/ت: ممنون
جئون: نگفته بودین وکیل هستین
ا/ت: عامم...نمیخایین لباس رو بپوشین؟
جئون: بپوشم؟باشه....میخایین همین طوری نگاه کنین درحالی که دارم لباسمو در میارم؟
ا/ت: او نه متاسفم
سرمو اون طرفی کردم و لعنتی به خودم فرستادم که انقد خنگ بازی درآوردم امروز
جئون: چطوره؟
ا/ت: برگشت به طرف جئون و گفت: به طرز قابل توجه ای تنگه
وقتی برگشتم سمت جئون دیدم که لباسه خیلی براش تنگه طوری که تمام بازو هاش مشخص بود
جئون: اره...خب کاری نمیشه کرد
ا/ت: وای متاسفم
جئون با لبخند: مشکلی نیست خانم وکیل^_^، چطوره بجاش شام دعوتم کنین؟
ا/ت: شام؟البته!
جئون: پس گوشیتون رو بدین شمارمو بزنم
گوشیمو دادم و شمارشو زد بعد زنگ زد به شماره خودش تا شمارم براش بیوفته
جئون: پس هماهنگ میکنیم
ا/ت: عا بله، فعلا خدانگهدار(با خجالت)
جئون: خدانگهدار خانم وکیل(با خنده)
ویو ا/ت*
از گالری خارج شدم و رفتم سمت ماشینم
ولی چه ضایع شدمㅠ_ㅠ وای خیلی خجالت آور بوددددددد بزار ببینم ساعت چنده، ساعت ۵ .....
________________
بچها لطفا حمایت کنین حمایت ها خیلی کمه
۱۰.۱k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.