۲فصل.the Dare truth.part9.
به سمت صدا رفتم که بایه جنازه روبه رو شدم جنازه یه دختره حدوده ۱۵ یا۱۶ ساله!
و مادرش که کنار جنازه داشت گریه میکرد و جیغ میکشید نشستم کنار جنازه و برسیش کردم انگار با ی چاقو کوچیک و تیز محکم به رگ گردنش زدن و ضربه ای که به سرش وارد شده بود نشون میده قبل آر اینکه به گردنش چاقو بزنن چند بار محکم سرشو به یه دیوار کبوندن هرکی که اینکارو کرده فقط یه دلیل میتونه داشته باشه واسه کارش و اون دلیلو باید هرچه زودتر بفهمم از جام بلند شدم و روبه مسافرای ترسیده گفتم
_بشینید سرجاهاتون و تکون نخورید اگه جونتونو دوست دارید اگه تکون بخورید خودم میکشمتون!
یکی از مسافرا گفت
_ت..ت..و خ..خودت ..قات...لی؟
با کلافگی گفتم
_چرا باید به دختری که هیچ کاری نکرده آسیب برسونم؟حرف مفت نزن بشین سرجات اگه من اونو کشته بودم الان هیچ کدومتون نفس نمیکشیدین.
یه اسلحه از جیبم درآوردم که همه با بهت نگام کردن که گفتم میرم یه دوری بزنم شما همینجا بشینین
جونگ کوکو دیدم که با تعجب نگام میکرد و جنیم بدجور ترسیده بود تهیونگ از جاش بلند شد و گفت
_منم باهات میام
باشه ای گفتم و باهام رفتیم به سمت اون سمت هواپیما هیچ چیزی پیدا نکردیم که قاتلو پیدا کنیم حتما دستش خونی شده پس ..
یهو یادم اومد چند دقیقه قبل از این حادثه ی مردو دیدم با دسته خونی سریع دویدم اون سمت تا اون مردو پیدا کنم نشسته بود رو صندلی سریع رفتم سمتش و اسلحه رو سمتش گرفتم
_تو همون قاتلی
با تعجب گفت
_راجبه چی حرف میزنی؟
_تو همون قاتلی که اون دخترو کشته
با استرس بشقابی پرت کرد سمتم و فرار کرد
_همونجا وایسا
دویدم دنبالش نمیتونست فرار کنه راهه فرارس نداشت ما جفتمون تو هواپیماییم رسیدم سمتش که دیدم در هواپیما باز کرد و پرید بیرون
_عجب احمقی هوف
برگشتم که تهیونگ گفت
_چی شد؟
_نتونستم بگیرمش از هواپیما پرید بیرون
تهیونگ لعنتی گفت که به بقیه مسافرا گفتم
_جای نگرانی نیست بشینید سره جاتون
دیدم که مادر همون دختره که به قتل رسیده اومد سمتم و گفت
_اونی که فرار کرد قاتل نبود
_چی؟
_دخترم قبل از اینکه اون اتفاق واسش بیفته همش میگفت یه نفرو میبینه که شبیه دلقکاس..و بهش نیشخند میزنه و بعد از اینکه ناپدید شد و اونجوری پیداش کردم کلمه دلقک دوبار پشت سرهم به کار برد
با بهت به تهیونگ نگاه کردم که صدای وحشت ناکی از اونور هواپیما اومد..
و مادرش که کنار جنازه داشت گریه میکرد و جیغ میکشید نشستم کنار جنازه و برسیش کردم انگار با ی چاقو کوچیک و تیز محکم به رگ گردنش زدن و ضربه ای که به سرش وارد شده بود نشون میده قبل آر اینکه به گردنش چاقو بزنن چند بار محکم سرشو به یه دیوار کبوندن هرکی که اینکارو کرده فقط یه دلیل میتونه داشته باشه واسه کارش و اون دلیلو باید هرچه زودتر بفهمم از جام بلند شدم و روبه مسافرای ترسیده گفتم
_بشینید سرجاهاتون و تکون نخورید اگه جونتونو دوست دارید اگه تکون بخورید خودم میکشمتون!
یکی از مسافرا گفت
_ت..ت..و خ..خودت ..قات...لی؟
با کلافگی گفتم
_چرا باید به دختری که هیچ کاری نکرده آسیب برسونم؟حرف مفت نزن بشین سرجات اگه من اونو کشته بودم الان هیچ کدومتون نفس نمیکشیدین.
یه اسلحه از جیبم درآوردم که همه با بهت نگام کردن که گفتم میرم یه دوری بزنم شما همینجا بشینین
جونگ کوکو دیدم که با تعجب نگام میکرد و جنیم بدجور ترسیده بود تهیونگ از جاش بلند شد و گفت
_منم باهات میام
باشه ای گفتم و باهام رفتیم به سمت اون سمت هواپیما هیچ چیزی پیدا نکردیم که قاتلو پیدا کنیم حتما دستش خونی شده پس ..
یهو یادم اومد چند دقیقه قبل از این حادثه ی مردو دیدم با دسته خونی سریع دویدم اون سمت تا اون مردو پیدا کنم نشسته بود رو صندلی سریع رفتم سمتش و اسلحه رو سمتش گرفتم
_تو همون قاتلی
با تعجب گفت
_راجبه چی حرف میزنی؟
_تو همون قاتلی که اون دخترو کشته
با استرس بشقابی پرت کرد سمتم و فرار کرد
_همونجا وایسا
دویدم دنبالش نمیتونست فرار کنه راهه فرارس نداشت ما جفتمون تو هواپیماییم رسیدم سمتش که دیدم در هواپیما باز کرد و پرید بیرون
_عجب احمقی هوف
برگشتم که تهیونگ گفت
_چی شد؟
_نتونستم بگیرمش از هواپیما پرید بیرون
تهیونگ لعنتی گفت که به بقیه مسافرا گفتم
_جای نگرانی نیست بشینید سره جاتون
دیدم که مادر همون دختره که به قتل رسیده اومد سمتم و گفت
_اونی که فرار کرد قاتل نبود
_چی؟
_دخترم قبل از اینکه اون اتفاق واسش بیفته همش میگفت یه نفرو میبینه که شبیه دلقکاس..و بهش نیشخند میزنه و بعد از اینکه ناپدید شد و اونجوری پیداش کردم کلمه دلقک دوبار پشت سرهم به کار برد
با بهت به تهیونگ نگاه کردم که صدای وحشت ناکی از اونور هواپیما اومد..
۴.۳k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.