«یک درصد»
«یکدرصد»
دیروز صبح وقتی از بخش گوارش بهم زنگ زدن که برای بررسی یک توده برم، طبق معمول انتظار داشتم پیرمرد یا پیرزنی روی تخت اندوسکوپی خوابیده باشه. ولی در کمال تعجب زن جوان و زیبایی رو دیدم با موهای مشکی دماسبی شده که زیر دستگاه بیهوش بود. از «دکتر دیگو» پزشک گوارش، شرح حالش رو پرسیدم گفت: سرطان دهانه رحم داشته ولی درمان شده، الان توده مشکوکی داره که میخوام ازش نمونه بگیرم. وقتی نمونه رو داد گفت بنظر نمیومد بدخیم باشه.... من هم زیر میکروسکوپ سلول بدخیمی ندیدم. ازش خواستم دوباره نمونهبرداری کنه. دومی پر از سلولهای بدخیم بود. این شاید از بدترین لحظههای کارم باشه، اونم وقتی که بیمار انقدر جوونه. نظرم رو به دکتر دیگو گفتم. گفت: دختر بیچاره فقط ۳۳ سالشه....
تمام روز از فکرش در نمیومدم. البته من بیشتر بیمارانی که نمونههاشون رو بررسی میکنم رو هیچوقت نمیبینم. ولی وقتی فکرش رو میکنی که پشت هر نمونهای که زیر میکروسکوپ میبینی یک آدم و حتی یک خانواده بیقرار و متلاطم وجود داره که با بیصبری منتظر نتیجه است، نسبت به درست انجام دادن کارت مصممتر میشی....
شب نگاهی به صفحه مادران پزشک میندازم. عکس سلفی زن و شوهری با چشمهای گریون و لب خندون توجهم رو جلب میکنه. خانوم پزشکی نوشته یک هفته پیش عکسهای رادیوگرافی همسرم نشون داد که او مبتلا به یک تومور بدخیمه. همه گفتن که در ۹۹٪ موارد تشخیص رادیولوژی درسته. نمیتونم بگم در این مدت به من و خانوادهام چه گذشت، چقدر گریه کردیم، دعا خوندیم و چطور ساعتهای طولانی عمل جراحی رو طی کردیم،.... در حالیکه مرتب با خودمون تکرار میکردیم که بالاخره ۱٪ احتمال خوشخیم بودن تومور وجود داره و یکی هم شانس میاره و جزو اون ۱٪ میشه.... و امروز در کمال ناباوری جواب پاتولوژی رو گرفتیم و متوجه شدیم که ما جزو اون ۱٪ خوششانس بودیم و تومور کاملا خوشخیم بود. میبخشید که چشمهامون تو عکس اینجوری گریونه. این اشک شوق برای اینه که Forever Together (با هم برای همیشه) بعدی زندگیمون رو آغاز کنیم....
در حالیکه اشک از چشمهام سرازیر شده، پیام تبریکی زیر بیشتر از هزار کامنت قبلی براش مینویسم. میبینم بیشتر کامنتها استیکر گریه داره.....
با خودم میگم بالاخره به شوق دیدن این ۱٪ باید ۹۹٪ بقیه رو تحمل کرد... #ژینوس_صارمیان
دیروز صبح وقتی از بخش گوارش بهم زنگ زدن که برای بررسی یک توده برم، طبق معمول انتظار داشتم پیرمرد یا پیرزنی روی تخت اندوسکوپی خوابیده باشه. ولی در کمال تعجب زن جوان و زیبایی رو دیدم با موهای مشکی دماسبی شده که زیر دستگاه بیهوش بود. از «دکتر دیگو» پزشک گوارش، شرح حالش رو پرسیدم گفت: سرطان دهانه رحم داشته ولی درمان شده، الان توده مشکوکی داره که میخوام ازش نمونه بگیرم. وقتی نمونه رو داد گفت بنظر نمیومد بدخیم باشه.... من هم زیر میکروسکوپ سلول بدخیمی ندیدم. ازش خواستم دوباره نمونهبرداری کنه. دومی پر از سلولهای بدخیم بود. این شاید از بدترین لحظههای کارم باشه، اونم وقتی که بیمار انقدر جوونه. نظرم رو به دکتر دیگو گفتم. گفت: دختر بیچاره فقط ۳۳ سالشه....
تمام روز از فکرش در نمیومدم. البته من بیشتر بیمارانی که نمونههاشون رو بررسی میکنم رو هیچوقت نمیبینم. ولی وقتی فکرش رو میکنی که پشت هر نمونهای که زیر میکروسکوپ میبینی یک آدم و حتی یک خانواده بیقرار و متلاطم وجود داره که با بیصبری منتظر نتیجه است، نسبت به درست انجام دادن کارت مصممتر میشی....
شب نگاهی به صفحه مادران پزشک میندازم. عکس سلفی زن و شوهری با چشمهای گریون و لب خندون توجهم رو جلب میکنه. خانوم پزشکی نوشته یک هفته پیش عکسهای رادیوگرافی همسرم نشون داد که او مبتلا به یک تومور بدخیمه. همه گفتن که در ۹۹٪ موارد تشخیص رادیولوژی درسته. نمیتونم بگم در این مدت به من و خانوادهام چه گذشت، چقدر گریه کردیم، دعا خوندیم و چطور ساعتهای طولانی عمل جراحی رو طی کردیم،.... در حالیکه مرتب با خودمون تکرار میکردیم که بالاخره ۱٪ احتمال خوشخیم بودن تومور وجود داره و یکی هم شانس میاره و جزو اون ۱٪ میشه.... و امروز در کمال ناباوری جواب پاتولوژی رو گرفتیم و متوجه شدیم که ما جزو اون ۱٪ خوششانس بودیم و تومور کاملا خوشخیم بود. میبخشید که چشمهامون تو عکس اینجوری گریونه. این اشک شوق برای اینه که Forever Together (با هم برای همیشه) بعدی زندگیمون رو آغاز کنیم....
در حالیکه اشک از چشمهام سرازیر شده، پیام تبریکی زیر بیشتر از هزار کامنت قبلی براش مینویسم. میبینم بیشتر کامنتها استیکر گریه داره.....
با خودم میگم بالاخره به شوق دیدن این ۱٪ باید ۹۹٪ بقیه رو تحمل کرد... #ژینوس_صارمیان
۲.۷k
۲۳ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.