پارت ۱۰ سوار هواپیما شدیم چون از ارتفا و بلندی و بار اولم
پارت ۱۰ سوار هواپیما شدیم چون از ارتفا و بلندی و بار اولمم بود هواپیما سوار میشدم میترسیدم سوار شدیم نشستیم سر جاهامون از شانس بد کنار پنجره جام بود هواپیما ب حرکت در اومد ترس و لرز من شروع شد خواستم ضایع نشم میلاد ندونه یواش آستین لباس میلاد رو گرفتم چشامو بستم فقط ب سوال هایی ک قرار بود از ستین خانم بپرسم مرور میکردم ک ی دستیو روی دستم حس کردم چشامو باز کردم _میترسی؟! +ن خب بار اولمه _نترس دستتو گرفتم نمیخواد آستینمو پاره کنی هههههه +هوم _ببخشید چشامون رو بستیم +چرا ۴۷ _چی! +شماره لباست _اها خب شماره ۲۱ رو برداشته بودن ک شماره ۴۷ رسید ب من +اها میگم میلاد اسم قشنگیه ها مگه ن _لطف دارین اسم تو هم قشنگه +میگم من ۴ سال پیش ترک تحصیل کردم چون جایی ک زندگی میکردم امکاناتش خوب نبود میخوام توی خونه درسو ادامه بدم دوست دارم بازیگر شم فکر کنم استعدادشو دارم _خوبه الان چرا ب من میگی اها میخوایی کارای ثبت نامتو انجام بدم چشم +ن خواستم بدونی ولی بدم نمیشه انجام بدی ممنون میشم _چشم کم کم گرم صحبت شدیم ک نفهمیدیم کی رسیدیم کارای فرودگاه رو انجام دادیم مهرداد منتظرمون بود
۲۳.۹k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.