P9
P9
_چیکار کنم ببخشی؟..
+..خبب..تو حرفه ی منو بردی زیر سوال!
_نه دکتر..من چنین جسارتی نمیکنم...
+...همین سوجون...رگ گیری و خون کشیدن و از من یاد گرفت!..
همه بچه هایی که میان اینجا میگن من ازشون خون بگیرم..اونوقت تو میگی من بلد نیستم...؟
_...شوخی کردم....از این به بعد تو از من بگیر..
+لازم نیست....میرم از سوجون خون میگیرم....
هم حرفه مو زیر سوال نمیبره...هم اخلاقش از تو بهتره..
دستامو چفت هم کردم و پامو رو پام انداختم...
_از دخترایی که دوست دارن دست بزارن روی نقطه ضعفم متنفرم...اگه قراره خواستگار خواستگار کنی و دست بزاری روی نقطه ضعفم....از همین الان از زندگیم برو بیرون...
شاید حق داری....چون قبل تو هم دختر زیاد بوده توی زندگیم...و همه شون رفتن..
+...
چشمام پر شد و سرمو انداختم پایین...کلا حق با اون بود...یک بار معذرت خواهی کرده بود ولی من هم دوباره بحث سوجون رو آورده بودم وسط..
هیچی نگفتم دیگه...
_...
+..
تلفنم تو موقعیت قشنگی زنگ زده بود...
بابام بود...
(My only love ❤️)
صدامو صاف کردم و جواب دادم...
+..جانم.. سلام...
+خوبم....امشب؟...
+الان کجایی؟..
+باشه...کلیدا دست نگهبانه....میبینمت...
و قطع کردم...
+...تهیونگ...مامانمینا دارن میرسن...من باید برم...
_..کی بود زنگ زده بود؟.......
+..بابام..
_اوکی..
+...فردا که نه...ولی شنبه میبینمت...
_مرخص میشم پنجشنبه صبح...
+..خیلی خوبه...شماره مو داری یگه؟..
_دارم...
+...اگه ناراحتت کردم...ببخشید...
همدیگرو بغ. ل کردیم....
_مراقب خودت باش..
+🙂
_چیکار کنم ببخشی؟..
+..خبب..تو حرفه ی منو بردی زیر سوال!
_نه دکتر..من چنین جسارتی نمیکنم...
+...همین سوجون...رگ گیری و خون کشیدن و از من یاد گرفت!..
همه بچه هایی که میان اینجا میگن من ازشون خون بگیرم..اونوقت تو میگی من بلد نیستم...؟
_...شوخی کردم....از این به بعد تو از من بگیر..
+لازم نیست....میرم از سوجون خون میگیرم....
هم حرفه مو زیر سوال نمیبره...هم اخلاقش از تو بهتره..
دستامو چفت هم کردم و پامو رو پام انداختم...
_از دخترایی که دوست دارن دست بزارن روی نقطه ضعفم متنفرم...اگه قراره خواستگار خواستگار کنی و دست بزاری روی نقطه ضعفم....از همین الان از زندگیم برو بیرون...
شاید حق داری....چون قبل تو هم دختر زیاد بوده توی زندگیم...و همه شون رفتن..
+...
چشمام پر شد و سرمو انداختم پایین...کلا حق با اون بود...یک بار معذرت خواهی کرده بود ولی من هم دوباره بحث سوجون رو آورده بودم وسط..
هیچی نگفتم دیگه...
_...
+..
تلفنم تو موقعیت قشنگی زنگ زده بود...
بابام بود...
(My only love ❤️)
صدامو صاف کردم و جواب دادم...
+..جانم.. سلام...
+خوبم....امشب؟...
+الان کجایی؟..
+باشه...کلیدا دست نگهبانه....میبینمت...
و قطع کردم...
+...تهیونگ...مامانمینا دارن میرسن...من باید برم...
_..کی بود زنگ زده بود؟.......
+..بابام..
_اوکی..
+...فردا که نه...ولی شنبه میبینمت...
_مرخص میشم پنجشنبه صبح...
+..خیلی خوبه...شماره مو داری یگه؟..
_دارم...
+...اگه ناراحتت کردم...ببخشید...
همدیگرو بغ. ل کردیم....
_مراقب خودت باش..
+🙂
۱۳.۰k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.