عشق خونی پارت 4
این دوتا مشغول جر و بحث بودن که من دویدم تو اتاق در رو قفل کردم از دید کوک من و جیهوپ داشتیم دعوا میکردیم که رومو برگردوندم طرف انجل ولی نبود رفتم سمت اتاقش که جیهوپ دستمو گرف دستشو پس زدم رفتم سمت اتاق دستگیره رو کشیدم ولی قفل بود نیشخند ی زدم تو در کوبوندم گفتم درو باز کن محکم به در میزدم ولی باز نمیکرد از دید انجل نشسته بودم یه گوشه اتاق که کوک محکم کوبید به در گفت درو باز کن گریم گرفت من خیلی ازش میترسم چند بار زد بعد رفت فک کنم صدایی از پشت در اومد گفت اگه باز نکنی خودم میام باز کنی بهتره گفتم چطوری میای گفت الان بهت نشون میدم یهو داخل اتاق ظاهر شد از جام پریدم گفتم چطور اومدی گفت راحت با هر قدمش میرفتم عقب که نشتم چشمام رو محکم بستم مدت طولانی همون جوری بودم چشمام رو باز کردم تو اتاق نبود گریم شدید تر شد هق هق میزدم بعد گریه بلند شدم دست و صورتم رو شستم اروم در رو باز کردم به اطراف نگاه کردم دیدم نبود گفتم عالیه میرم پیش جیهوپ اون خیلی خوبه دویدم طرف پله ها که یکی از پشت گرفتتم چصپوندم به خودش گفت دختر کوچولو کجا فهمیدم کوکه گفتم ولم کن گفت اروم باش بعد منو با خودش برد داخل اتاق در رو بست به دیوار تکیه دادم داشت میمد سمتم گفتم نیا برو از اینجا گفت مینای از اتاق خودم بیرونم کنی گفتم پس من میرم خواستم برم که هلم داد دوباره چسبیدم به دیوار
منو بین دستاش و دیوار زندانی کرده بود از استرس لبمو گاز میگرفتم که یهو
پایان پارت 4 امید وارم خوشتون بیاد
منو بین دستاش و دیوار زندانی کرده بود از استرس لبمو گاز میگرفتم که یهو
پایان پارت 4 امید وارم خوشتون بیاد
۲۳.۹k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.