پارت یک،زندگی آبی من.
پارت یک،زندگی آبی من.
دخترک اروم کنار قبر مادرش گریه میکرد.اول پدرش را در سه سالگی و حالا مادرش را در دوازده سالگی از دست داد.
ویو هانجی:
ماربروم اروم از تو جیب سویشرتم در اوردم،یکی از چیزهایی که از مامانم یاد گرفتم این بود که وقتی چهارتا نخ سیگار رو کشیدم جای اون چهارتا فندکمو بزارم تا دیگه کمتر فندک گم کنم،یه نخ از سیگارم ورداشتم روشنش کردم پک اولمو عمیق گرفتم
زیر لب زمزمه کردم:مامان الان تنهایی سیگار میکشم...اکه یکم دیگه با سرطان مبارزه میکردی الان باهم میکشیدیم
نفس عمیقی کشید،کمی فکر کرد و یهو گفت
هانجی:ولی بابا کجاست،از وقتی سه سالم بود گم شده..فکر کنم عمو چیفویو بدونه
نگاهی به قبر مادرم انداختم
هانجی:مامان دوباره میام پیشت
-----------------------------------------------
دیگه ایده ندارم،فعلا همینو بخونید ببینید اوکیه
عکس پارت هم هانجی هستش
دخترک اروم کنار قبر مادرش گریه میکرد.اول پدرش را در سه سالگی و حالا مادرش را در دوازده سالگی از دست داد.
ویو هانجی:
ماربروم اروم از تو جیب سویشرتم در اوردم،یکی از چیزهایی که از مامانم یاد گرفتم این بود که وقتی چهارتا نخ سیگار رو کشیدم جای اون چهارتا فندکمو بزارم تا دیگه کمتر فندک گم کنم،یه نخ از سیگارم ورداشتم روشنش کردم پک اولمو عمیق گرفتم
زیر لب زمزمه کردم:مامان الان تنهایی سیگار میکشم...اکه یکم دیگه با سرطان مبارزه میکردی الان باهم میکشیدیم
نفس عمیقی کشید،کمی فکر کرد و یهو گفت
هانجی:ولی بابا کجاست،از وقتی سه سالم بود گم شده..فکر کنم عمو چیفویو بدونه
نگاهی به قبر مادرم انداختم
هانجی:مامان دوباره میام پیشت
-----------------------------------------------
دیگه ایده ندارم،فعلا همینو بخونید ببینید اوکیه
عکس پارت هم هانجی هستش
۱۴۰
۲۱ مهر ۱۴۰۳