پسر عموی مافیای من!
پسر عموی مافیای من!
f:2
part:7
که دیدم پاهای آسیه ب پاهای خودش گیر کرد و افتاد پایین شتتت سریع رفتم پیشش که دیدم گفت
آسیه:هق دردم هق گرفت*گریه*
تهیونگ:خوشگلم گریه نکن دیگه*خنده*
آسیه:براچی میخندی*تعجب*
تهیونگ:خیلی دست و پا چلفتی*خنده*
آسیه:بی تر ادب*قهر*
تهیونگ:قهر نکن*کیوت*
آسیه:باشه*خنده*
تهیونگ:من کار داشتم نتونستم بیام داخل پارمیدا چطوره؟
آسیه:*ناراحت*
تهیونگ:آسیه چیشد؟*نگران*
آسیه:اون..اون نمیتونه بچه دار بشه*بغض*
تهیونگ:جونگکوک*ناراحت*
آسیه:اینا نابود شدن*بغض*
تهیونگ:بیا بغلم*ناراحت*
ویو جونگکوک
رفتم یکم خوراکی خریدم و رفتم داخل اتاق پارمیدا و دیدم داره گریه میکنه میگه
پارمیدا:من هق من هق لیاقت هق جونگ...
راوی:جونگکوک که داشت این حرفارو میشندید نتونست خودشو کنترل کنه سریع رفت داخل و با حرفی که زد حرف پارمیدا قطع شد
جونگکوک:بیب این حرفارو چرا میزنی هوم؟
پارمیدا:کوک من..
جونگکوک:خوشگلم*خنده*
پارمیدا:یاا کوک*خجالت*
جونگکوک:دلم میخاد بغلت کنم
جونگکوک بلند شد پارمیدا بغل کنه که یکدفعه...
پارت بعدد؟؟؟؟
فعلا لایک کنننن بچه کوچولووووو
حمایتا کم شدااا
f:2
part:7
که دیدم پاهای آسیه ب پاهای خودش گیر کرد و افتاد پایین شتتت سریع رفتم پیشش که دیدم گفت
آسیه:هق دردم هق گرفت*گریه*
تهیونگ:خوشگلم گریه نکن دیگه*خنده*
آسیه:براچی میخندی*تعجب*
تهیونگ:خیلی دست و پا چلفتی*خنده*
آسیه:بی تر ادب*قهر*
تهیونگ:قهر نکن*کیوت*
آسیه:باشه*خنده*
تهیونگ:من کار داشتم نتونستم بیام داخل پارمیدا چطوره؟
آسیه:*ناراحت*
تهیونگ:آسیه چیشد؟*نگران*
آسیه:اون..اون نمیتونه بچه دار بشه*بغض*
تهیونگ:جونگکوک*ناراحت*
آسیه:اینا نابود شدن*بغض*
تهیونگ:بیا بغلم*ناراحت*
ویو جونگکوک
رفتم یکم خوراکی خریدم و رفتم داخل اتاق پارمیدا و دیدم داره گریه میکنه میگه
پارمیدا:من هق من هق لیاقت هق جونگ...
راوی:جونگکوک که داشت این حرفارو میشندید نتونست خودشو کنترل کنه سریع رفت داخل و با حرفی که زد حرف پارمیدا قطع شد
جونگکوک:بیب این حرفارو چرا میزنی هوم؟
پارمیدا:کوک من..
جونگکوک:خوشگلم*خنده*
پارمیدا:یاا کوک*خجالت*
جونگکوک:دلم میخاد بغلت کنم
جونگکوک بلند شد پارمیدا بغل کنه که یکدفعه...
پارت بعدد؟؟؟؟
فعلا لایک کنننن بچه کوچولووووو
حمایتا کم شدااا
۳.۷k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.