iran
p4
که یهو مامانم گفت:...
صغری خانم:اه دوباره میخواد پز النگو هاشو بده معلومه بدله
ا.ت:مامان من و جیمین میریم خرید باید براش لباس تو خونه ای بخرم و یکم با تهران آشناش کنم شما نمیاین
صغری خانم:نه عزیزم شما برین
ممد:هوییییی وحشی برای من یکدست شرت بگیر
ا.ت:باشه بابا
جیمین برو حاضر
جیمین:میشه بزاری برای فردا من دارم غذا میخورم
راستی چقدر غذای ایرانی ها خوشمزهست
ا.ت:باشه بابا
دیدی بعد میگی به پای غذای های کره ای نمیرسه
جیمین:باشه بابا
اصغر آقا :زن میوه با چایی بیار
ا.ت:همین قبل غذا خوردیم
جیمین:بالا نیارم
ممد:شوهر خواهر میای گیم بزنیم
جیمین:چرا که نه
ا.ت:اول من
ممد:تو بازی نمیکنی
ا.ت:اصلا نخواستیم
جیمین:هه من بردم حال کردی
ممد:(چشم غره)
جیمین: خب بسه دیگه من برم ببینم ا.ت چیکار میکنه
جیمین:جییییییغغغغغغغغ
ا.ت:چته
جیمین:سوسک
ا.ت:حالا چی هست (که یهو ا.ت با یک ضربه دمپایی سوسک رو ناکار کرد)
جیمین:(جیمین رفت داخل هال که دباره جیغ زد)جیییییییغغغغغغغ
ا.ت:دوباره چته
جیمین:مامانت چرا روح شده
مثل یه جن گیرا داره حرف میزنه واییی این حرکاتا چیه
ا.ت:اون داره نماز میخونه😐😑
ا.ت:من برم پیشه ممد ببینم داره چه غلطی میکنه(رفت پشت در که شنید ممد داره میگه:نه اول نه تو بیا باهم قعط کنیم ۱ ، ۲ ، ۳ که یهو ا.ت پرید داخل اتاق)
ممد:چیه وحشی بلد نیستی در بزنی
ا.ت:هاااااا چیه دوست دختر داری الان میرم به مامان میگم
ممد:منم میگم که ظرف جهیزیشو شکوندی
ا.ت:ایشششش باشه بابا من میرم
ممد:داری میری درو ببند(ا.ت رفت اما درو نبست)
ممد:ای دختره ی رو مخ
که یهو اصغر آقا گفت:...
واییی بچه ها دستم شکست دیگه نمیتونم
بایی
که یهو مامانم گفت:...
صغری خانم:اه دوباره میخواد پز النگو هاشو بده معلومه بدله
ا.ت:مامان من و جیمین میریم خرید باید براش لباس تو خونه ای بخرم و یکم با تهران آشناش کنم شما نمیاین
صغری خانم:نه عزیزم شما برین
ممد:هوییییی وحشی برای من یکدست شرت بگیر
ا.ت:باشه بابا
جیمین برو حاضر
جیمین:میشه بزاری برای فردا من دارم غذا میخورم
راستی چقدر غذای ایرانی ها خوشمزهست
ا.ت:باشه بابا
دیدی بعد میگی به پای غذای های کره ای نمیرسه
جیمین:باشه بابا
اصغر آقا :زن میوه با چایی بیار
ا.ت:همین قبل غذا خوردیم
جیمین:بالا نیارم
ممد:شوهر خواهر میای گیم بزنیم
جیمین:چرا که نه
ا.ت:اول من
ممد:تو بازی نمیکنی
ا.ت:اصلا نخواستیم
جیمین:هه من بردم حال کردی
ممد:(چشم غره)
جیمین: خب بسه دیگه من برم ببینم ا.ت چیکار میکنه
جیمین:جییییییغغغغغغغغ
ا.ت:چته
جیمین:سوسک
ا.ت:حالا چی هست (که یهو ا.ت با یک ضربه دمپایی سوسک رو ناکار کرد)
جیمین:(جیمین رفت داخل هال که دباره جیغ زد)جیییییییغغغغغغغ
ا.ت:دوباره چته
جیمین:مامانت چرا روح شده
مثل یه جن گیرا داره حرف میزنه واییی این حرکاتا چیه
ا.ت:اون داره نماز میخونه😐😑
ا.ت:من برم پیشه ممد ببینم داره چه غلطی میکنه(رفت پشت در که شنید ممد داره میگه:نه اول نه تو بیا باهم قعط کنیم ۱ ، ۲ ، ۳ که یهو ا.ت پرید داخل اتاق)
ممد:چیه وحشی بلد نیستی در بزنی
ا.ت:هاااااا چیه دوست دختر داری الان میرم به مامان میگم
ممد:منم میگم که ظرف جهیزیشو شکوندی
ا.ت:ایشششش باشه بابا من میرم
ممد:داری میری درو ببند(ا.ت رفت اما درو نبست)
ممد:ای دختره ی رو مخ
که یهو اصغر آقا گفت:...
واییی بچه ها دستم شکست دیگه نمیتونم
بایی
۳.۷k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.