Part78

#Part78
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

سریع لاک قرمزم رو آوردم و ناخونهای کوتاه و مرتبم رو لاک زدم
متنفر بودم از ناخنهای بلند ناخونامو در حد خیلی متوسطی بلند میکردم و با سوهان حالت میدادم
لاک رو مرتب زدم بعد هم لباسهای مورد نظر رو دراوردم
قشنگ یادمه رو تک تکشون من رو برگردونده بود تو خونه تا لباسم رو عوض کنم
الان با خود نکبتش میرم بیرون پس فکر نکنم مشکلی باشه پوشیدن اینا
دلم میخواست تمام عقده هامو خالی کنم
ساپورت کرم رنگم رو با تیشرت سفیدم که روش نوشته داشت رو پوشیدم
جلو ایینه نگاهی به خودم انداختم موهام رو یکم از پشت جمع کردم که اذیتم نکنه جلوش رو هم باز گذاشتم
چشمام رو ارایش ملیحی کردم رژ گونه ی ملایمی کشیدم
ریملم رو روی مژه های بلندم کشیدم که گیراییه چشمای رنگیم رو بیشتر کنه
و در آخر رژ لب قرمزم رو روی لبهای قلوه ایم
اووم خوبه
لبخندی زدم به روی خودم و جلو ایینه چرخی زدم
نمیدونم این ذوق و استرس چی بود تو وجودم
انگار قرار اولمه با دوست پسرم
یهو بازم حرصم گرفت
مردتیکه ی عوضیه بیشرف، چرا نمیذاشت زندگیمو بکنم؟
چرا گیر داده بود به من؟
صدای ویبره ی گوشیم رو منو از افکارم جذا کرد
اوه ببین کی داره زنگ میزنه
حلال زاده
دکمه ی برقراری تماس رو زدم
_بله
+ سلام
_ علیک
حوصله شو هیچ رقمه نداشتم، دلم میخواد انقدر حرصش بدم بترکه