P 23
(میخواست مشت بزنه تو صورتش که در باز میشه حواسش پرت میشه و به جیمین نگاه میکنه و تهیونگ از این فرصت استفاده میکنع و جاشو باهاش عوض میکنه جیمین میاد تو )
تهیونگ:جیمین درو قفل کن،داشتی میگفتی
(جیمین درو قفل میکنه)
ا/ت:از روم پاشو ببینم
تهیونگ:گفتم که نه
(ا/ت یه دونه با زانو میزنه وسط پای تهیونگ از روش میره کنار)
ا/ت:جیمین اون کلید و بده من
(تهیونگ با درد گفت)
تهیونگ:اصلا بهش نده کلیدو
ا/ت:اگه نمیخوای مثل اون بشی بده من
تهیونگ:نهایتش یکم درده بخاطر من نده بهش
(جیمین کلید و میزاره تو جیبیش و میگه)
جیمین:متاسفم ا/ت اما باید بشینی
تهیونگ:بگیرش دستاشو بگیری دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه
(جیمین میاد جلو اما ا/ت تا جیمین میاد جلو دستشو میگیره و میپیچونه به سمت پشت جوری که درد داره)
ا/ت:جیمین کلید و بده دستت و ول کنم وگرنه میشکنمش و خودمم کلید بر میدارم ۳ ثانیه زمان داری
۱......۲......۳.
جیمین:باشه باشه بیا
(جیمین کلید و میده ا/ت و ا/ت دستش و ول میکنه میره سمت در درو باز میکنه و میخواد بره بیرون که تهیونگ میگه)
تهیونگ:ا/ت وایسا ا/ت مگه با تو نیستم
(ا/ت برمیگرده میبینه تهینوگ هنوز رو زمینه)
ا/ت:چیه چته
تهیونگ:خواهش میکنم نرو
ا/ت:الان تموم حرفت همین بود
تهیونگ:نه این وقت کشی بود
ا/ت:یعنی چی
تهیونگ ویو:
ا/ت که دست جیمین اینطوری میدونستم زیاد نمیتونه تحمل کنه گوشیمو در اوردم و سریع به جونگ کوک پیام دادم که بیاد ا/ت و بگیره اونم گفت باشه بعد جیمن کلید و داد به ا/ت اونم داشت میرفت بیرون که جونگ کوک هنوز نیومده بود با خودم گفتم که یکم وقت کشی کنم باهاش حرف زدم دیدم جونگ کوک اومد پشت ا/ت گفتم
پایان تهیونگ ویو
تهیونگ:جونگ کوک دستاشو بگیر
(جونگ کوک سریع دستای ا/ت و از پشت گرفت)
جونگ کوک:کجا خانم کوچولو
ا/ت:وای خدا نکنه قرار هر هفتا تون و بزنم
جونگ کوک:تو اینا رو به این روز انداختی؟
ا/ت:کسی دیگه ای هم مگه غیر از من هست توعم اگه نمیخوای شبیه اینا شی من ول کن
جونگ کوک:اشتباه کردی من اصلا شبیه اینا نیستم
ا/ت:باشه پس بر خلاف اینا میزنم تو صورتت خوبه مشکلی نداری که
جونگ کوک:واقعا خوشم میاد از این اعتماد به نفست وقتی دستات و من گرفتم چه طوری میخوای بزنی تو صورتم
تهیونگ:بیارش تو خونه تا بلایی سرت نیاورده و فرار نکرده
(ا/ت همش تقلا میکنه از دست جونگ کوک خلاص شه اما زور اون ازش بیشتره تا میرسن به چهار چوب در ورودی و ا/ت یه دفعه دو تا پاهاشو میاره بالا به چهار چوب فشار میار و جونگ کوک میوفته ا/تم میوفته روش اما سریع پا میشه میگه)
ا/ت:حیف که باید فرار کنم و گرنه میموندم تا ازت با مشت و لگد پذیرایی کنم
تهیونگ:جیمین درو قفل کن،داشتی میگفتی
(جیمین درو قفل میکنه)
ا/ت:از روم پاشو ببینم
تهیونگ:گفتم که نه
(ا/ت یه دونه با زانو میزنه وسط پای تهیونگ از روش میره کنار)
ا/ت:جیمین اون کلید و بده من
(تهیونگ با درد گفت)
تهیونگ:اصلا بهش نده کلیدو
ا/ت:اگه نمیخوای مثل اون بشی بده من
تهیونگ:نهایتش یکم درده بخاطر من نده بهش
(جیمین کلید و میزاره تو جیبیش و میگه)
جیمین:متاسفم ا/ت اما باید بشینی
تهیونگ:بگیرش دستاشو بگیری دیگه هیچ کاری نمیتونه بکنه
(جیمین میاد جلو اما ا/ت تا جیمین میاد جلو دستشو میگیره و میپیچونه به سمت پشت جوری که درد داره)
ا/ت:جیمین کلید و بده دستت و ول کنم وگرنه میشکنمش و خودمم کلید بر میدارم ۳ ثانیه زمان داری
۱......۲......۳.
جیمین:باشه باشه بیا
(جیمین کلید و میده ا/ت و ا/ت دستش و ول میکنه میره سمت در درو باز میکنه و میخواد بره بیرون که تهیونگ میگه)
تهیونگ:ا/ت وایسا ا/ت مگه با تو نیستم
(ا/ت برمیگرده میبینه تهینوگ هنوز رو زمینه)
ا/ت:چیه چته
تهیونگ:خواهش میکنم نرو
ا/ت:الان تموم حرفت همین بود
تهیونگ:نه این وقت کشی بود
ا/ت:یعنی چی
تهیونگ ویو:
ا/ت که دست جیمین اینطوری میدونستم زیاد نمیتونه تحمل کنه گوشیمو در اوردم و سریع به جونگ کوک پیام دادم که بیاد ا/ت و بگیره اونم گفت باشه بعد جیمن کلید و داد به ا/ت اونم داشت میرفت بیرون که جونگ کوک هنوز نیومده بود با خودم گفتم که یکم وقت کشی کنم باهاش حرف زدم دیدم جونگ کوک اومد پشت ا/ت گفتم
پایان تهیونگ ویو
تهیونگ:جونگ کوک دستاشو بگیر
(جونگ کوک سریع دستای ا/ت و از پشت گرفت)
جونگ کوک:کجا خانم کوچولو
ا/ت:وای خدا نکنه قرار هر هفتا تون و بزنم
جونگ کوک:تو اینا رو به این روز انداختی؟
ا/ت:کسی دیگه ای هم مگه غیر از من هست توعم اگه نمیخوای شبیه اینا شی من ول کن
جونگ کوک:اشتباه کردی من اصلا شبیه اینا نیستم
ا/ت:باشه پس بر خلاف اینا میزنم تو صورتت خوبه مشکلی نداری که
جونگ کوک:واقعا خوشم میاد از این اعتماد به نفست وقتی دستات و من گرفتم چه طوری میخوای بزنی تو صورتم
تهیونگ:بیارش تو خونه تا بلایی سرت نیاورده و فرار نکرده
(ا/ت همش تقلا میکنه از دست جونگ کوک خلاص شه اما زور اون ازش بیشتره تا میرسن به چهار چوب در ورودی و ا/ت یه دفعه دو تا پاهاشو میاره بالا به چهار چوب فشار میار و جونگ کوک میوفته ا/تم میوفته روش اما سریع پا میشه میگه)
ا/ت:حیف که باید فرار کنم و گرنه میموندم تا ازت با مشت و لگد پذیرایی کنم
۱۲۰.۸k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.