جادوگر سفید و سیاه پارت ۲
___________
که پسری او را میبینید و عاشقش میشود به خانواده اش خبر میدهد و میروند سراغ خاستگاری آن دختر
پدر آن دختر به یک شرط قبول کرد که او دامادش شود که به سمت خوبی ها بیاد و جادوی سیاه را کنار بگذارد پسر و خانواده اش قبول میکنن و پدر دختر گفت و زمانی که شما میخواستید بچه تان رو همسر بدهید باید از او هم همین را بخواهید اگر قبول کرد مبارک باشد ولی اگر قبول نکرد یکی دیگر را انتخاب کنید
آن ها هم باز موافقت کردن
و این روند چند نسل ادامه پیدا کرد
مردم آن ها را به جادوگران سفید و نیک میشناختن چون همیشه سفید میپوشیدند
و بقیه جادوگران را به نام های جادوگران سیاه و بد نام میبردن
اکنون صاحب پادشاهی در جادوگران سفید شخصی به نام کیم سوک جین است و در سمت جادوگران سیاه کیم تهیونگ پادشاه است
*پایان داستان*(احساس میکنم اون فیلم ها هستن که ژانرشون قدیمیه قشنگ مثل اونا گفتم😂)
ویو ادمین جونتوننن
دختری به نام ا/ت بود که همه اون رو فرشته ی بی بال صدا میکردن چرا؟
چون بسیار مهربون بود و همیشه خوبی بقیه رو میخواست و تا به حال با کسی بدی نکرده بود ولی یک روزی دختر قصه ی ما وارد جنگل جادوگران میشود و در جنگل قدم میزد
ا/ت: اینجا خیلی زیباست(آقا فکر کنم ژانرش باید تاریخی بشه خیلی دارم معدب و تاریخ طوری حرف میزنم)
که ناگهان جادوگران سیاه بهش حمله کردن
ا/ت: ولم کنید خواهش میکنم
......: ساکت شو
یکی از آن ها چاقویی در میاورد و میخواست بکشتش که صدای جلوی آن ها رو گرفت
....: دست نگه دارید
آروم بهش نزدیک شد
.......: خیلی زیبا هستی هم در ظاهر و هم در باطن اسمت چیست؟
ا/ت: پارک ا/ت هستم
.....: من هم کیم تهیونگ هستم ... ولش کنید
ان ها ا/ت رو ول کردن ولی ا/ت در تعجب بود که چرا
تهیونگ:تو باید با من بیایی
ا/ت تا خواست جوابی بدهد شخصی گفت
...... : او با تو هیچ جایی نمیاد
او سفید پوش بود پس جز جادوگران خوب بود
تهیونگ: جین بیخیال شو این با من میاد
جین:نمیزارم بلایی سر این دختر بیاری
اومد نزدیک و دست ا/ت را گرفت و کشید سمت خودش
تهیونگ: برادر تمومش کن تو خانواده ام را ازم گرفتی و حالا نمیزارم که تو این دختر را ازم بگیر(دیش درین ماشالله و بعله جین و تهیونگ برادر هستند ولی چرا یکی طرف خوبی هاست و دیگری طرف بدی ها به زودی میفهمید)
جین: من کاری نکردم خودت باعث شدی که آن ها ولت کنن
تهیونگ: حرف نزن بگیرینششش
جین سریع سوار جاروی پرنده اش شد و با ا/ت از آنجا رفتن
جین: حالت خوب است؟
ا/ت: بله ممنونم از کمکتان
جین: خواهش میکنم اسم من کیم سوک جین است اسم تو چیست؟
ا/ت: من پارک ا/ت هستم
جین:خوشبختم
ا/ت:همچنین
جین:دیگر داریم به سرزمینمان میرسیم.....
*********
واسه لباس هاشون جادوگران سیاه لباسشون شبیه تهیونگه (کاوره)
و جادوگران سفید هم همینطور ولی سفید😂
شرط ۱۰ لایک
۱۵ کامنت
که پسری او را میبینید و عاشقش میشود به خانواده اش خبر میدهد و میروند سراغ خاستگاری آن دختر
پدر آن دختر به یک شرط قبول کرد که او دامادش شود که به سمت خوبی ها بیاد و جادوی سیاه را کنار بگذارد پسر و خانواده اش قبول میکنن و پدر دختر گفت و زمانی که شما میخواستید بچه تان رو همسر بدهید باید از او هم همین را بخواهید اگر قبول کرد مبارک باشد ولی اگر قبول نکرد یکی دیگر را انتخاب کنید
آن ها هم باز موافقت کردن
و این روند چند نسل ادامه پیدا کرد
مردم آن ها را به جادوگران سفید و نیک میشناختن چون همیشه سفید میپوشیدند
و بقیه جادوگران را به نام های جادوگران سیاه و بد نام میبردن
اکنون صاحب پادشاهی در جادوگران سفید شخصی به نام کیم سوک جین است و در سمت جادوگران سیاه کیم تهیونگ پادشاه است
*پایان داستان*(احساس میکنم اون فیلم ها هستن که ژانرشون قدیمیه قشنگ مثل اونا گفتم😂)
ویو ادمین جونتوننن
دختری به نام ا/ت بود که همه اون رو فرشته ی بی بال صدا میکردن چرا؟
چون بسیار مهربون بود و همیشه خوبی بقیه رو میخواست و تا به حال با کسی بدی نکرده بود ولی یک روزی دختر قصه ی ما وارد جنگل جادوگران میشود و در جنگل قدم میزد
ا/ت: اینجا خیلی زیباست(آقا فکر کنم ژانرش باید تاریخی بشه خیلی دارم معدب و تاریخ طوری حرف میزنم)
که ناگهان جادوگران سیاه بهش حمله کردن
ا/ت: ولم کنید خواهش میکنم
......: ساکت شو
یکی از آن ها چاقویی در میاورد و میخواست بکشتش که صدای جلوی آن ها رو گرفت
....: دست نگه دارید
آروم بهش نزدیک شد
.......: خیلی زیبا هستی هم در ظاهر و هم در باطن اسمت چیست؟
ا/ت: پارک ا/ت هستم
.....: من هم کیم تهیونگ هستم ... ولش کنید
ان ها ا/ت رو ول کردن ولی ا/ت در تعجب بود که چرا
تهیونگ:تو باید با من بیایی
ا/ت تا خواست جوابی بدهد شخصی گفت
...... : او با تو هیچ جایی نمیاد
او سفید پوش بود پس جز جادوگران خوب بود
تهیونگ: جین بیخیال شو این با من میاد
جین:نمیزارم بلایی سر این دختر بیاری
اومد نزدیک و دست ا/ت را گرفت و کشید سمت خودش
تهیونگ: برادر تمومش کن تو خانواده ام را ازم گرفتی و حالا نمیزارم که تو این دختر را ازم بگیر(دیش درین ماشالله و بعله جین و تهیونگ برادر هستند ولی چرا یکی طرف خوبی هاست و دیگری طرف بدی ها به زودی میفهمید)
جین: من کاری نکردم خودت باعث شدی که آن ها ولت کنن
تهیونگ: حرف نزن بگیرینششش
جین سریع سوار جاروی پرنده اش شد و با ا/ت از آنجا رفتن
جین: حالت خوب است؟
ا/ت: بله ممنونم از کمکتان
جین: خواهش میکنم اسم من کیم سوک جین است اسم تو چیست؟
ا/ت: من پارک ا/ت هستم
جین:خوشبختم
ا/ت:همچنین
جین:دیگر داریم به سرزمینمان میرسیم.....
*********
واسه لباس هاشون جادوگران سیاه لباسشون شبیه تهیونگه (کاوره)
و جادوگران سفید هم همینطور ولی سفید😂
شرط ۱۰ لایک
۱۵ کامنت
۷.۱k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.