معرفی ★
لی فلیکس طی تصمیم مادرش برای ازدواج به سئول میاد و روز اول مدرسش با اکیپ هیونجین برخورد میکنه و مجبور میشه پیش خود هیونجین بشینه معلم ریاضی که میدونسته نمرات فلیکس خیلی خفن شرط میزاره :تنها زمانی نمرات فلیکس رو ثبت میکنه که نمره پایانی هیونجین بالا باشه!
*******
[ همینکه از خیابون اصلی دور شدن به جلو خم شد و تا جایی که میتونست گاز داد مشت شون لباساش تو دستای اون احمقو حس کرد و لبخندش پررنگ تر شد به چراغ قرمز روبروشون که رسید سرعتشون بیشتر کرد و از لای ماشینا رد شد.
میتونست ضربان تند قلب فلیکسو که از پشت بهش چسبیده بود حس کنه و این بهش حس خوبی میداد و میخواست هرچه زود اون صورت ترسیدشو ببینه.
.
به جای مورد نظرش که رسیدن وایستاد تا از موتورش پیاده شه :حالا بازم جرئت میکنی با من بری مدرسه؟ هوم؟
رنگش پریده بود با اخم به نگاهی به اطرافش انداخت اینجا که مدرسه نبود! انگار دور ترین نقطه ی شهر بود کم کم داشت متوجه قضیه میشد :ا از اولم نباید بهت اعتماد میکردم اینجا کجاست؟ منو برگردون عوضی
*******
[ همینکه از خیابون اصلی دور شدن به جلو خم شد و تا جایی که میتونست گاز داد مشت شون لباساش تو دستای اون احمقو حس کرد و لبخندش پررنگ تر شد به چراغ قرمز روبروشون که رسید سرعتشون بیشتر کرد و از لای ماشینا رد شد.
میتونست ضربان تند قلب فلیکسو که از پشت بهش چسبیده بود حس کنه و این بهش حس خوبی میداد و میخواست هرچه زود اون صورت ترسیدشو ببینه.
.
به جای مورد نظرش که رسیدن وایستاد تا از موتورش پیاده شه :حالا بازم جرئت میکنی با من بری مدرسه؟ هوم؟
رنگش پریده بود با اخم به نگاهی به اطرافش انداخت اینجا که مدرسه نبود! انگار دور ترین نقطه ی شهر بود کم کم داشت متوجه قضیه میشد :ا از اولم نباید بهت اعتماد میکردم اینجا کجاست؟ منو برگردون عوضی
۱.۵k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.