*پایان یافتن*
*پایان یافتن*
part:8
رفتم پایین گفت
کوک: بیبی آماده شدی
ا.ت:بله
ا.ت رفت و کوک رو بغل کرد و دست همو گرفتن و رفتن دکتر
(پرش زمانی به مطب دکتر)
ا.ت : کوک بیرون وایسا
کوک عمرا (بچم رفت تو)
دکتر:سلام ا.ت خوبی بیا تو (آنا دوست ا.ت دکتر قلبه ا.ته)
ا.ت:سلام انا خوبم ولی حس میکنم حال قلبم خوب نیست
دکتر:سلام جونگ کوک خوبی
کوک: سلام بله
دکتر کارای لازم رو انجام داد گفت
دکتر:ا.ت قلبت تو وضعیت بدیه یه بار دیگه بهش فشار بیاد ممکنه از کار بیوفته باید مراقب خودت و قلبت باشی و نه زیاد گریه کن نه زیاد بخند
کوک:من هستم
کوک:
از قیافه ا.ت معلوم بود ناراحته
رفتیم و سوار ماشین شدیم رفتیم خونه ا.ت بدو بدو رفت بالا و در اتاقو بست رفتم دنبالش
ا.ت:
ناراحت بودم وقتی رسیدیم رفتم بالا در رو قفل کردم و پریدم رو تخت و ابر بهارم شروع کرد کوک دنبالم اومده بود پشت در بود گفت
کوک:ا.ت در رو باز کن
ا.ت:....
کوک:ا.ت...چیزی نشده من مراقبتم
در رو باز کردم و کوک رو بغل کردم همونجوری گریه میکردم اون محکم تر بغلم کرد بوسه ای روی سرم زد....
part:8
رفتم پایین گفت
کوک: بیبی آماده شدی
ا.ت:بله
ا.ت رفت و کوک رو بغل کرد و دست همو گرفتن و رفتن دکتر
(پرش زمانی به مطب دکتر)
ا.ت : کوک بیرون وایسا
کوک عمرا (بچم رفت تو)
دکتر:سلام ا.ت خوبی بیا تو (آنا دوست ا.ت دکتر قلبه ا.ته)
ا.ت:سلام انا خوبم ولی حس میکنم حال قلبم خوب نیست
دکتر:سلام جونگ کوک خوبی
کوک: سلام بله
دکتر کارای لازم رو انجام داد گفت
دکتر:ا.ت قلبت تو وضعیت بدیه یه بار دیگه بهش فشار بیاد ممکنه از کار بیوفته باید مراقب خودت و قلبت باشی و نه زیاد گریه کن نه زیاد بخند
کوک:من هستم
کوک:
از قیافه ا.ت معلوم بود ناراحته
رفتیم و سوار ماشین شدیم رفتیم خونه ا.ت بدو بدو رفت بالا و در اتاقو بست رفتم دنبالش
ا.ت:
ناراحت بودم وقتی رسیدیم رفتم بالا در رو قفل کردم و پریدم رو تخت و ابر بهارم شروع کرد کوک دنبالم اومده بود پشت در بود گفت
کوک:ا.ت در رو باز کن
ا.ت:....
کوک:ا.ت...چیزی نشده من مراقبتم
در رو باز کردم و کوک رو بغل کردم همونجوری گریه میکردم اون محکم تر بغلم کرد بوسه ای روی سرم زد....
۳.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.