فیک مافیای سرد part : 5
- خوب آقای دنلیک شما سر چی میخواید قمار کنید
پ/ت : خوب اگر من بردم باید کل سهام شرکتتون رو به من بدید
- قبوله و اگر من بردم باید کل شرکت و 3 دونگ خونتون رو به من بدید
پ/ ت : قبوله
ا/ت *
اوفف خدا رو شکر من رو شرط نذاشت بعد چند مین احساس کردم یکی خیلی داره نگام میکنه سرم رو چرخوندم دیدم یه مردس اهمیتی ندادم تا اینکه یکی از دوستای جونگ کوک رو دیدم داره میاد طرفمون ( منظورش همون ته هست )
ته : کوک با من کاری داشتی
- آره به جیهوپ زنگ بزن بگو که عملیاتی که بهش دادم رو انجام نده ( منظورش همون دزدیدن ا/ته )
ته : آها باشه اوکی
و تهیونگ رفت
پ/ت : ا/ت برو طبقه بالا و اون پرونده ها رو از یه آقایی تو اتاق 302 بگیر
+ باشه الان میرم
- آقای دنلیک بهتره یه چند دقیقه استراحت کنیم تا الان که مساوی بودیم این دسته آخر من دیگه خسته شدم
پ/ت : پاشه فکر خوبیه
ا/ت *
رفتم طبقه بالا و حس کردم یکی داره دنبالم میکنه اهمیت ندادم رفتم داخل اتاق پرونده ها رو گرفتم و داشتم میرفتم پایین که یکی دستم رو گرفت و گفت اون پرونده ها رو بدم بهش فهمیدم همون مردس که همش بهم نگاه میکرد
*مردی رو با # نشون میدم *
+ نمیدم ولم کن
# ببین دختر اگر میخوای دستم بهت نخوره اونارو بده
+ نمیدمممممم کمک کمک
# عه خفه شو مثل اینکه باید یه بلایی سرت بیارم
کوک *
داشتم قدم میزدم که دیدم ا/ت دیر کرده نمیدونم چرا ولی هم عصبی شدم هم نگران پس رفتم طبقه بالا تا ببین چه خبره و دیدم یکی داره کتکش میزند و میخواد اون پرونده ها رو ازش بگیره عصبانی شدم خون جلو چشمام رو گرفت
# بهت میگم اونارو بده به من
+ هق هق هق تو رو خدا ولم کن عوضی کل دستم رو کبود کردی
- آهای ولش کن کی به تو اجازه داده که به امواله من دست بزنی و یه گوله تو سره اون مرده زد
+ مرسی که نجاتم دادی
- قابل نداشت ببینم حالت خوبه
+ آره خوبم وایسا ببینم چرا به اون گفتی که من مال توعم من به تو هیچ ربطی ندارم و به جونگ کوک تنه زد و رفت پایین
- هه عجب دختریه فکر کنم ازش خوشم اومده ولی به وقتش امتحانش میکنم حالا برم پایین
* پرش زمانی پیش ته و جیهوپ *
ته : الو جیهوپ باید ببینمت بیا خونه من
هوپی : اوک
زینگ زینگ زینگ
ته : اومدممم عه سلام بیا تو
هوپی : سلامم چیزی شده زود بگو که باید برم اون ا/ت رو برای جونگ کوک بدزدم
ته : نه نمیخواد کوک گفت که فعلا کاری باهاش نداشته باش
هوپی : عه خوب باشه همین بود کارت پشت تلفن هم میتونستی بگی هی ته ته چیزی شده از چیزی ناراحتی
ته : نه چیزی نشده ولی من میدونی فکر کنم عاشق ا/ت شدم
هوپی : چییییییی وای ته خوب این خوبه که کوک هم فقط میخواد ا/ت رو اذیت کنه وگرنه عاشقیو کوک سرد و خشن به کوک بگو مطمئنم که کمکت میکنه ا/ت رو بدست بیاری
ته : عه واقعا
هوپی : آره بهش به نظرم بگو
ادامه دارد .......
لایک : 7 تا
فالو : 10 تا
پ/ت : خوب اگر من بردم باید کل سهام شرکتتون رو به من بدید
- قبوله و اگر من بردم باید کل شرکت و 3 دونگ خونتون رو به من بدید
پ/ ت : قبوله
ا/ت *
اوفف خدا رو شکر من رو شرط نذاشت بعد چند مین احساس کردم یکی خیلی داره نگام میکنه سرم رو چرخوندم دیدم یه مردس اهمیتی ندادم تا اینکه یکی از دوستای جونگ کوک رو دیدم داره میاد طرفمون ( منظورش همون ته هست )
ته : کوک با من کاری داشتی
- آره به جیهوپ زنگ بزن بگو که عملیاتی که بهش دادم رو انجام نده ( منظورش همون دزدیدن ا/ته )
ته : آها باشه اوکی
و تهیونگ رفت
پ/ت : ا/ت برو طبقه بالا و اون پرونده ها رو از یه آقایی تو اتاق 302 بگیر
+ باشه الان میرم
- آقای دنلیک بهتره یه چند دقیقه استراحت کنیم تا الان که مساوی بودیم این دسته آخر من دیگه خسته شدم
پ/ت : پاشه فکر خوبیه
ا/ت *
رفتم طبقه بالا و حس کردم یکی داره دنبالم میکنه اهمیت ندادم رفتم داخل اتاق پرونده ها رو گرفتم و داشتم میرفتم پایین که یکی دستم رو گرفت و گفت اون پرونده ها رو بدم بهش فهمیدم همون مردس که همش بهم نگاه میکرد
*مردی رو با # نشون میدم *
+ نمیدم ولم کن
# ببین دختر اگر میخوای دستم بهت نخوره اونارو بده
+ نمیدمممممم کمک کمک
# عه خفه شو مثل اینکه باید یه بلایی سرت بیارم
کوک *
داشتم قدم میزدم که دیدم ا/ت دیر کرده نمیدونم چرا ولی هم عصبی شدم هم نگران پس رفتم طبقه بالا تا ببین چه خبره و دیدم یکی داره کتکش میزند و میخواد اون پرونده ها رو ازش بگیره عصبانی شدم خون جلو چشمام رو گرفت
# بهت میگم اونارو بده به من
+ هق هق هق تو رو خدا ولم کن عوضی کل دستم رو کبود کردی
- آهای ولش کن کی به تو اجازه داده که به امواله من دست بزنی و یه گوله تو سره اون مرده زد
+ مرسی که نجاتم دادی
- قابل نداشت ببینم حالت خوبه
+ آره خوبم وایسا ببینم چرا به اون گفتی که من مال توعم من به تو هیچ ربطی ندارم و به جونگ کوک تنه زد و رفت پایین
- هه عجب دختریه فکر کنم ازش خوشم اومده ولی به وقتش امتحانش میکنم حالا برم پایین
* پرش زمانی پیش ته و جیهوپ *
ته : الو جیهوپ باید ببینمت بیا خونه من
هوپی : اوک
زینگ زینگ زینگ
ته : اومدممم عه سلام بیا تو
هوپی : سلامم چیزی شده زود بگو که باید برم اون ا/ت رو برای جونگ کوک بدزدم
ته : نه نمیخواد کوک گفت که فعلا کاری باهاش نداشته باش
هوپی : عه خوب باشه همین بود کارت پشت تلفن هم میتونستی بگی هی ته ته چیزی شده از چیزی ناراحتی
ته : نه چیزی نشده ولی من میدونی فکر کنم عاشق ا/ت شدم
هوپی : چییییییی وای ته خوب این خوبه که کوک هم فقط میخواد ا/ت رو اذیت کنه وگرنه عاشقیو کوک سرد و خشن به کوک بگو مطمئنم که کمکت میکنه ا/ت رو بدست بیاری
ته : عه واقعا
هوپی : آره بهش به نظرم بگو
ادامه دارد .......
لایک : 7 تا
فالو : 10 تا
۷.۶k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.