سناریو درخواستی
#سناریو_درخواستی
موضوع‹وقتی با دوستت بحثت شده و میری رو پاهاشون میشینی›
نامی:از اینکه رفتی یکدفعه رو پاهاش نشستی تعجب کرده، که یهو بغلش کردیو زدی زیر گریه
نامی:ا/تت گریه نکن دیگه
وقتی دید گریت بند نمیاد بغلت میکنه و نازت میکنه
-
بلوبری*خودم*: از اونجایی که رو مبل نشسته بودو سرش تو گوشی بود،متوجه این شده بود که ناراحت و پوکری؛پس تصمیم گرفت بهت پیشنهاد بیرون بده
جین:امروز میای بریم پارک؟
بلوبری: توعم از اونجایی که خیلی ناراحت بودی با حالت ناراحت میری میشینی رو پاش با لبای آویزون میگی
ا/ت:بغلم کن
و اونم بغلت میکنه
-
بلوبری: از اونجایی که خیلی ساکت بودی و تو خودت بودی،و این حال و روز از تو بعید بود
واسه همین یکم مشکوک شده بود پس پرسید
شوگا:ا/ت؟ چیزی شده؟
بلوبری: از اونجایی که توعم نیاز به همدرد داشتی تا باهاش دردودل کنی و حرف بزنی پس نگاتو دادی سمتش و گفتی
ا/ت:با دوستم بحثم شده و ناراحتم..
شوگا:اهاا پس بگو تو خودتی
بلوبری:که دیدی دستاشو باز کرده بهت اشاره کرد بری بغلش و توعم بلندشدی رفتی رو پاهاش نشستی و بغلش کردی.
-
بلوبری: تازه از حموم اومده بود بیرون و تورو رو مبل دید،از رفتار پوکر و ناراحتت تعجب کرده بود چون همیشه عادت داشتی باهاش دیوونه بازی دربیاری و برقصی،پس براش خیلی تعجب آور بود. اومد جلو با حالت تعجب ازت پرسید
هوپی:سانشاینم؟حالت بده؟
بلوبری: و آروم اومد نشست کنارت رو مبل.
نگاتو دادی بهش و نگاش کردی
هوپی:هوم؟
ا/ت:هوپی میتونم بشینم رو پاهات و بغلت کنم؟
بلوبری:از حرفت خندش گرفت و با خنده گفت
هوپی:معلومه که میشه عزیزم*لبخند*
مکنه لاین پست بعدی
موضوع‹وقتی با دوستت بحثت شده و میری رو پاهاشون میشینی›
نامی:از اینکه رفتی یکدفعه رو پاهاش نشستی تعجب کرده، که یهو بغلش کردیو زدی زیر گریه
نامی:ا/تت گریه نکن دیگه
وقتی دید گریت بند نمیاد بغلت میکنه و نازت میکنه
-
بلوبری*خودم*: از اونجایی که رو مبل نشسته بودو سرش تو گوشی بود،متوجه این شده بود که ناراحت و پوکری؛پس تصمیم گرفت بهت پیشنهاد بیرون بده
جین:امروز میای بریم پارک؟
بلوبری: توعم از اونجایی که خیلی ناراحت بودی با حالت ناراحت میری میشینی رو پاش با لبای آویزون میگی
ا/ت:بغلم کن
و اونم بغلت میکنه
-
بلوبری: از اونجایی که خیلی ساکت بودی و تو خودت بودی،و این حال و روز از تو بعید بود
واسه همین یکم مشکوک شده بود پس پرسید
شوگا:ا/ت؟ چیزی شده؟
بلوبری: از اونجایی که توعم نیاز به همدرد داشتی تا باهاش دردودل کنی و حرف بزنی پس نگاتو دادی سمتش و گفتی
ا/ت:با دوستم بحثم شده و ناراحتم..
شوگا:اهاا پس بگو تو خودتی
بلوبری:که دیدی دستاشو باز کرده بهت اشاره کرد بری بغلش و توعم بلندشدی رفتی رو پاهاش نشستی و بغلش کردی.
-
بلوبری: تازه از حموم اومده بود بیرون و تورو رو مبل دید،از رفتار پوکر و ناراحتت تعجب کرده بود چون همیشه عادت داشتی باهاش دیوونه بازی دربیاری و برقصی،پس براش خیلی تعجب آور بود. اومد جلو با حالت تعجب ازت پرسید
هوپی:سانشاینم؟حالت بده؟
بلوبری: و آروم اومد نشست کنارت رو مبل.
نگاتو دادی بهش و نگاش کردی
هوپی:هوم؟
ا/ت:هوپی میتونم بشینم رو پاهات و بغلت کنم؟
بلوبری:از حرفت خندش گرفت و با خنده گفت
هوپی:معلومه که میشه عزیزم*لبخند*
مکنه لاین پست بعدی
۱۴.۱k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.