p6
_تو منو دوست داری مگه نه؟
+........
_ات؟
+هاا؟
_بیا اینجا ببینم...
بغلشو باز کرد....
+نمیخوام...
_میای یا خودم بغلت کنم هوم؟
از رو کانتربلند شدم و اروم و آروم به طرفش میرفتم...
_عههه بیا دیگه ....
و محکم بغلم کرد....
_پس ات خانم عاشق شدن درسته؟
+....خفه شو...
_عهههه!.....
ات؟گریه نکن قشنگم...
ببین صورتت قرمز شده....
من باید برم به اون دانشگاه...ولی میتونم تورو با خودم ببرم هوم؟
+.....
من نمیتونم باهات بیام....
اومد تو گوشم و گفت...
_چرا نمیتونی؟( اروم)
+....
_هوی کوچولو....با توام!
+(دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد)
تهیونگ از بغلم اومد بیرون و همونطور که دستام دور گردنش بود بهم نگاه کرد....
زبونشو روی لباش کشید....
رفتم لپشو بوسیدم و خودمو تو بغلش قایم کردم....
_بببینممم....بوسس؟باشه...پس قضیه مهم تر از این حرفاس...(خنده)
+زهر مار!
_به کی میگی زهر مار....
زود بغلم کرد و انداختم رو تخت....
_ببین رو همین تخت کارتوو میسازممم....
اوکیی؟
+چیکار میکنییی(خنده)
دستاشو از پاهام برد بالا....
_میشه هودی تو در بیاری؟
+چراااا؟
_بابا من که غریبه نیستمممم....
من الان دیگه شوهرتمم!
+هوی هوی...تو هنوززز بهم اعتراف هم نکردی...
_خب با اینکاری که الان میخوام بکنم بهت اعتراف میکنم...
+من زبونی دوست دارم...
_خب زبونی اعتراف میکنم...
+بکن....
_اول باید هودیتو در بیاری...
+چرا؟
_میخوام بدنتو ببینم....
+به چه دردت میخوره اونوقت؟
_میتونم تحریک شم و بعدش یه شب زیبا داشته باشیم....
+چی میگی(خنده)
_کی بهم علاقه مند شدی؟
+خ...خب از همون اول که دیدمت....
_او...منم یه یک ماهی میشه که بهت علاقه دارم....
+اهان....کتت خیلی بهت میاد!
_اون نیم تنه و شورتکه هم خیلی بهت میومد...
حیف که هودیتو در نمیاری...
البته خودم درش میارم....
+ته الان نه!تو مستی میدونی؟
_اره من مستم....ولی عقلمو که از دست ندادم...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
+........
_ات؟
+هاا؟
_بیا اینجا ببینم...
بغلشو باز کرد....
+نمیخوام...
_میای یا خودم بغلت کنم هوم؟
از رو کانتربلند شدم و اروم و آروم به طرفش میرفتم...
_عههه بیا دیگه ....
و محکم بغلم کرد....
_پس ات خانم عاشق شدن درسته؟
+....خفه شو...
_عهههه!.....
ات؟گریه نکن قشنگم...
ببین صورتت قرمز شده....
من باید برم به اون دانشگاه...ولی میتونم تورو با خودم ببرم هوم؟
+.....
من نمیتونم باهات بیام....
اومد تو گوشم و گفت...
_چرا نمیتونی؟( اروم)
+....
_هوی کوچولو....با توام!
+(دستاشو دور گردن تهیونگ حلقه کرد)
تهیونگ از بغلم اومد بیرون و همونطور که دستام دور گردنش بود بهم نگاه کرد....
زبونشو روی لباش کشید....
رفتم لپشو بوسیدم و خودمو تو بغلش قایم کردم....
_بببینممم....بوسس؟باشه...پس قضیه مهم تر از این حرفاس...(خنده)
+زهر مار!
_به کی میگی زهر مار....
زود بغلم کرد و انداختم رو تخت....
_ببین رو همین تخت کارتوو میسازممم....
اوکیی؟
+چیکار میکنییی(خنده)
دستاشو از پاهام برد بالا....
_میشه هودی تو در بیاری؟
+چراااا؟
_بابا من که غریبه نیستمممم....
من الان دیگه شوهرتمم!
+هوی هوی...تو هنوززز بهم اعتراف هم نکردی...
_خب با اینکاری که الان میخوام بکنم بهت اعتراف میکنم...
+من زبونی دوست دارم...
_خب زبونی اعتراف میکنم...
+بکن....
_اول باید هودیتو در بیاری...
+چرا؟
_میخوام بدنتو ببینم....
+به چه دردت میخوره اونوقت؟
_میتونم تحریک شم و بعدش یه شب زیبا داشته باشیم....
+چی میگی(خنده)
_کی بهم علاقه مند شدی؟
+خ...خب از همون اول که دیدمت....
_او...منم یه یک ماهی میشه که بهت علاقه دارم....
+اهان....کتت خیلی بهت میاد!
_اون نیم تنه و شورتکه هم خیلی بهت میومد...
حیف که هودیتو در نمیاری...
البته خودم درش میارم....
+ته الان نه!تو مستی میدونی؟
_اره من مستم....ولی عقلمو که از دست ندادم...#وانشات
#رمان
#بی_تی_اس
#جین
#جی_هوپ
#نامجون
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#کره
#کیدراما
#جیمین
#شوگا
۳۳.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.