پارت 16
#عشق_حسود_من
ویو تو اتاق تهیونگ
+بله تهیونگ کارم داری؟
_(میره جلوی صورت ا. ت و کلا چند میلی متر باهم فاصله دارن)
+😳
_دیگه نبینم با پسر دیگه ای گرم میگیری ها(عصبانی)
+تهیونگ..... انقدر بدجنس نباش.....
_من اگه اموالم پاش وسط باشه بدجنس رو هم رد میکنم......
+......
&تق تق تق
_بله؟
&اقای کیم بیاید پایین صبحونتون آماده است
_باشه داریم میایم
_بیا بریم
+تهیونگ یه لحظه وایسا
_هوم؟
+امروز..... قراره برم بیرون.... قراره یکی رو ببینم..... خیلی مهمه.....
_منظورت اون وو عه؟(عصبانی)
+تو از کجا فهمیدی؟
_نه..... نمیزارم بری.... اگه هم بری باهم میریم
+تهیونگ لطفا بزار برم.....
_نه.....
+واقعا که.....(بدو بدو میره پایین)
ویو سر صبحونه خوردن
_سوهو....
&بله؟
_کمی برام آب بریز بیار
&چشم
+.....
&بفرمایید
+سوهو
&بله؟
+یذره برام آب میریزی
&چشم
+ممنون(لبخند)
_(عصبانی)
_(آماده شد و رفت باند)
+*بالاخره تهیونگ رفت و منم یه نفس راحت کشیدم..... گفتم که حالا که خونه نیست پس خودم تنها میرم پیش اون وو..... رفتم آماده شدم و زنگ زدم به اون وو و اومد دنبالم.....*
+سلام
✓سلام.... بریم؟
+اوهوم
+*منو اون وو رفتیم یه کافه ....*
_*باند بودم و دیدم که یکی از افرادم زنگ زد.... گفت که ا. ت از عمارت رفته بیرون با اون وو و اسم کافه رو بهم داد..... منم عصبانی شدم و زود راه افتادم به سمت اون کافه....*
+*اون وو گفت که یسر بریم ساحل و میخاد یه چیز مهمی رو بهم بگه....*
_*من اونجا تو ماشین بودم و منتظر بودم بیان بیرون..... بهد چند مین دیدم اومدن بیرون و سوار ماشین شدن و راه افتادن..... منم تعقیبشون کردم..... ا. ت کنارش خیلی خوشحال بود همش دتشت باهاش گپ میزد و میخندید.... منم حسودیم شد.....*
خب اینم پارت 16
حمایت کنید گوگولیام🥹🫀
راستیی فیکمون اخراشه 🥲
ویو تو اتاق تهیونگ
+بله تهیونگ کارم داری؟
_(میره جلوی صورت ا. ت و کلا چند میلی متر باهم فاصله دارن)
+😳
_دیگه نبینم با پسر دیگه ای گرم میگیری ها(عصبانی)
+تهیونگ..... انقدر بدجنس نباش.....
_من اگه اموالم پاش وسط باشه بدجنس رو هم رد میکنم......
+......
&تق تق تق
_بله؟
&اقای کیم بیاید پایین صبحونتون آماده است
_باشه داریم میایم
_بیا بریم
+تهیونگ یه لحظه وایسا
_هوم؟
+امروز..... قراره برم بیرون.... قراره یکی رو ببینم..... خیلی مهمه.....
_منظورت اون وو عه؟(عصبانی)
+تو از کجا فهمیدی؟
_نه..... نمیزارم بری.... اگه هم بری باهم میریم
+تهیونگ لطفا بزار برم.....
_نه.....
+واقعا که.....(بدو بدو میره پایین)
ویو سر صبحونه خوردن
_سوهو....
&بله؟
_کمی برام آب بریز بیار
&چشم
+.....
&بفرمایید
+سوهو
&بله؟
+یذره برام آب میریزی
&چشم
+ممنون(لبخند)
_(عصبانی)
_(آماده شد و رفت باند)
+*بالاخره تهیونگ رفت و منم یه نفس راحت کشیدم..... گفتم که حالا که خونه نیست پس خودم تنها میرم پیش اون وو..... رفتم آماده شدم و زنگ زدم به اون وو و اومد دنبالم.....*
+سلام
✓سلام.... بریم؟
+اوهوم
+*منو اون وو رفتیم یه کافه ....*
_*باند بودم و دیدم که یکی از افرادم زنگ زد.... گفت که ا. ت از عمارت رفته بیرون با اون وو و اسم کافه رو بهم داد..... منم عصبانی شدم و زود راه افتادم به سمت اون کافه....*
+*اون وو گفت که یسر بریم ساحل و میخاد یه چیز مهمی رو بهم بگه....*
_*من اونجا تو ماشین بودم و منتظر بودم بیان بیرون..... بهد چند مین دیدم اومدن بیرون و سوار ماشین شدن و راه افتادن..... منم تعقیبشون کردم..... ا. ت کنارش خیلی خوشحال بود همش دتشت باهاش گپ میزد و میخندید.... منم حسودیم شد.....*
خب اینم پارت 16
حمایت کنید گوگولیام🥹🫀
راستیی فیکمون اخراشه 🥲
۱.۰k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.