ازدواج اجباری 12
ویو ا/ت
رفتم پایین دیدم کوک نشسته
_بیا بشین (به صندلی جلوش )
رفتم نشستم شروع کرد
_فکر کنم اجوما همچی رو بهت گفته من برای وارث شدن این همه مال نیاز به یه آدم پلاستیکی مثل تو دارم من تأییدت میکنم
+(خجالت)
_چیه خوشت اومد؟(پوزخند)
+ادامه بده
_باید آماده بشی بریم اونجا ، اونجا باید با من همکاریکنی ما پردهبکارت تو کارمون نیست همون روز اول باید از دستش بدی این بیزنس مامان بزرگم هم فهمیدی ؟ اونجا هم باید انجامش بدیم نه و نو نمیاری
ا/ت دستشو میکوبه رو میز و بلند میشه
+تو کم بودی خاندانتم میخوان بهم دست بزنن عوضی ها؟؟؟تو شوهرم بودی هیچی بهت نگفتم اون زنیکه هم میخواد منو ببینه حتما منم گذاشتم(داد و بقض
_ببند حلقتو زنیکه انگار من از خدام بوده باهات باشم
+انگار من بودم(بقض)
_تو هم اشکت دمه مشکته فکر نکن تأیید بشی از طرف مامان بزرگم اونجا اینجوری خودتو نشون نده
+حالا چرا میخوای من تأیید بشم
_چجوری یکی مثل تورو پیدا کنم ؟(حرص)
_برو تو اتاق آمده شو بریم
ویو ا/ت
رفتم سمت اتاق یه دوش سریع گرفتم و آنقدر تونستن گریه کردم
اومدم بیرون یه لباس کیوت دیدم پوشیدنش آرایش کیوت با لبه لو صورتی زدم که اومد تو(کوک)
ویو کوک
رفتم بالا درو باز کردن اون واقعا یه دختر نجیب بود به درد این لباسا نمیخورد اون خیلی زیبا بود ولی چاره چیه
_هم آرایشتان پاک کن هم لباستو عوض کن
+چرا خیلی ارایشم غلیظ و لباسمو خیلی بازه
_برعکس
_با این وسایل آرایش کن و این شکلی (یه عکس بهم نشون داد)
_اینو بپوش اونجا باید متاسفانه یا خوشبختانه باید بچ باشی من نمیدونم وگر نه غبول نمیشی مثلو اون دوتا (لینا و میا)البته اونا سوسولن
ویو کوک
اونا سوسولن اینو که گفتم به صورت مظلومش نگا کردم اون واقعا زیبا بود
+چیزی شده(دستشو جلو صورتش تکون میده
_(سرشو تکون میده) بپوش بیا
رفت بیرون.....
+اینا واقعا بازن و این آرایش خیلی ....ولش کن یه روزه دیگه
که دیدم اجوما دمه در داره میخنده
=چه محبت شده بود
+کی؟
=کوک
+متوجه نشده بودم(الکی گفت)
=دختر من چندین سال از تو بزرگترم این دوره عاشقی رو گذروندم میدونم چه حسی داشت تاحالا کسی رو اینجوری نگاه نکرده بود دلشو بردی ها(میزنه به شونه ا/ت)
=تو چی گفتی ؟گفتی واسه یه روزه؟(میزنه زیر خنده)
=دختر تو تا آخر عمر با خانواده اون روبه به رو هستی
+راس میگی
=مزاحمت نمیشم آماده شو
+باشه
اجوما رفت بیرون
لباسامو پوشیدم کفشامو پام کردم ارایشو با هر بدبختی بود کردم واقعا شبیه این دخترای بچ شده بودم ولی باحاله بود ولی بازم اههه نمیدونم اصلا رفتم پایین
....گیلیگیلی🤣
رفتم پایین دیدم کوک نشسته
_بیا بشین (به صندلی جلوش )
رفتم نشستم شروع کرد
_فکر کنم اجوما همچی رو بهت گفته من برای وارث شدن این همه مال نیاز به یه آدم پلاستیکی مثل تو دارم من تأییدت میکنم
+(خجالت)
_چیه خوشت اومد؟(پوزخند)
+ادامه بده
_باید آماده بشی بریم اونجا ، اونجا باید با من همکاریکنی ما پردهبکارت تو کارمون نیست همون روز اول باید از دستش بدی این بیزنس مامان بزرگم هم فهمیدی ؟ اونجا هم باید انجامش بدیم نه و نو نمیاری
ا/ت دستشو میکوبه رو میز و بلند میشه
+تو کم بودی خاندانتم میخوان بهم دست بزنن عوضی ها؟؟؟تو شوهرم بودی هیچی بهت نگفتم اون زنیکه هم میخواد منو ببینه حتما منم گذاشتم(داد و بقض
_ببند حلقتو زنیکه انگار من از خدام بوده باهات باشم
+انگار من بودم(بقض)
_تو هم اشکت دمه مشکته فکر نکن تأیید بشی از طرف مامان بزرگم اونجا اینجوری خودتو نشون نده
+حالا چرا میخوای من تأیید بشم
_چجوری یکی مثل تورو پیدا کنم ؟(حرص)
_برو تو اتاق آمده شو بریم
ویو ا/ت
رفتم سمت اتاق یه دوش سریع گرفتم و آنقدر تونستن گریه کردم
اومدم بیرون یه لباس کیوت دیدم پوشیدنش آرایش کیوت با لبه لو صورتی زدم که اومد تو(کوک)
ویو کوک
رفتم بالا درو باز کردن اون واقعا یه دختر نجیب بود به درد این لباسا نمیخورد اون خیلی زیبا بود ولی چاره چیه
_هم آرایشتان پاک کن هم لباستو عوض کن
+چرا خیلی ارایشم غلیظ و لباسمو خیلی بازه
_برعکس
_با این وسایل آرایش کن و این شکلی (یه عکس بهم نشون داد)
_اینو بپوش اونجا باید متاسفانه یا خوشبختانه باید بچ باشی من نمیدونم وگر نه غبول نمیشی مثلو اون دوتا (لینا و میا)البته اونا سوسولن
ویو کوک
اونا سوسولن اینو که گفتم به صورت مظلومش نگا کردم اون واقعا زیبا بود
+چیزی شده(دستشو جلو صورتش تکون میده
_(سرشو تکون میده) بپوش بیا
رفت بیرون.....
+اینا واقعا بازن و این آرایش خیلی ....ولش کن یه روزه دیگه
که دیدم اجوما دمه در داره میخنده
=چه محبت شده بود
+کی؟
=کوک
+متوجه نشده بودم(الکی گفت)
=دختر من چندین سال از تو بزرگترم این دوره عاشقی رو گذروندم میدونم چه حسی داشت تاحالا کسی رو اینجوری نگاه نکرده بود دلشو بردی ها(میزنه به شونه ا/ت)
=تو چی گفتی ؟گفتی واسه یه روزه؟(میزنه زیر خنده)
=دختر تو تا آخر عمر با خانواده اون روبه به رو هستی
+راس میگی
=مزاحمت نمیشم آماده شو
+باشه
اجوما رفت بیرون
لباسامو پوشیدم کفشامو پام کردم ارایشو با هر بدبختی بود کردم واقعا شبیه این دخترای بچ شده بودم ولی باحاله بود ولی بازم اههه نمیدونم اصلا رفتم پایین
....گیلیگیلی🤣
۱۶.۱k
۱۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.