پارت ۹۰ Blood moon

پارت ۹۰ Blood moon


بیرون مغازه رو نگاه میکردم



کوک:بریم عزیزم
با صداش به خودم اومدم


دستمو گرفت و باهم رفتیم بیرون

بعد خرید رفتیم یه رستوران و تا تونستیم این خستگیمون و


رفع کردیم


روز پنجشنبه بود بعد از ظهر نوبت ارایشگاه داشتم
جونگکوک که من و رسوند خودشم رفت به کاراش برسه


کارم خیلی طول کشید


تمام موهای صورتمو برداشت

موهام به صورت حلقه حلقه دورم انداخته بود و یه ارایش خوشگلم رو صورتم کرده بود





ارایشگر:پاشو عزیزم که ماه شدی البته ماه بودی
لبخندی زدم و ازش تشکر کردم




گوشیمو و برداشتم و به جونگکوک زنگ زدم





بعد چند دقیه اس داد که پایین منتظرمه وقتی رفتم پایین میخواستم بپرم بغلش و بوسش کنم




کوک:چه خوشگل شدی خانوم خانوما





ا/ت:راستی جونگکوک دوستاتم هستن؟
کوک:اره چرا؟

ا/ت:خوب راستش ...من الان باهات چه نسبتی دارم جلوی اونا؟
کوک:خوب معلومه زنمی



ا/ت:هان؟




کوک:میگم زنمی

ا/ت:خوب میدونم جلوی اونارو میگم
کوک:میگم جلوی اونام زنمی



دیگه حرفی نزدم دستمو گرفت و زیر دستش رو دنده گذاشت

.........................................................................
جونگکوک دستمو وگرفته بودو دنبال خودش میکششوند
وارد که شدیم


بیشتر نگاه ها بع سمت ما دوتا برگشت