𝓟𝓪𝓻𝓽 1
خب بچه ها اول یچی بگم..لین فیکو من ننوشتم و ینفر ده نوشته و گفته اکر دوست داشتم بذارم تو دیجم منم گذاشتم..
اخرین کنسرت BTS سال ۲۰۲۷
_ولم کنید باید برم پیششون
(تونستم بین اون همه شلوغی برم روی استیج با گریه بهشون گفتم..
_واقعا براتون متاسفم چجوری میتونید با احساسات ما بازی کنید؟ این همه ارمی رو ببینید همه ی اینا بخاطر وجود شما زندن شما نباشید هیچ کدوم اینا نیستن ممکنه الان خیلیا بهم بگن چقدر درکت پایینه یا.. اره اصن من هیچ درکی ندارم چون بدون وجود شما نمیتونم زندگی کنم خیلیای دیگه هستن که مثل من با نبودن شما نمی تونن کنار بیان خیلیا میگن اونا توی قلب مان ولی قلب من طاقت نبود شما رو نداره حالا هم اگه میخواید برید برید من فقط خواستم حرفامو بشنوید،
برید دیگه چرا نمیرید؟ از جلو چشام گمشیددد نمیخوام ببینمتونن
(با گریه از سالن زدم بیرون تو خیابونا که پر اب بود راه میرفتم دستمو کردم تو جیبم یه قرص و تیغ بود قرصه رو خوردم با تیغم یکی از رگای دستمو زدم"رگ اصلی نبود که همون لحظه بمیره" همه ی دستم خونی شده بود چشمام تار میدید از دور چند نفرو دیدم که داشتن میدویدن سمتم داشتن صدام میزدن که از هوش رفتم
وقتی به هوش اومدم اعضا رو دیدم)
_من کجام؟
+بیمارستان
_من اینجا چیکار میکنم؟من الان باید مرده باشم
(خواستم چسب روی دستمو در بیارم که اعضا جلومو گرفتن نامجون دستمو گرفت)
_هی اروم باش
+نمیخوام اروم باشم اصن نمیخوام وجود داشته باشم وقتی شما نیستید
_ما قرار نیست جایی بریم
+چی!
_ما قرار نیست جایی بریم قرار دادمون تموم نشده
+ولی..
_بیگ هیت گفت که قرار دادمون دائمی شده:))
+اِاِاِ اما! اما چجوری؟!
_وقتی حرفای تورو شنید بعد از اینکه تو رفتی بقیه ارمی ها هم اعتراض کردن و گفت که اینا واقعا بهتون نیاز دارن پس تنهاشون نزارید
(از خوشحالی میخواستم بال در بیارم)
+فردا مرخص میشی برات یه سوپرایز داریم
_سوپرایز! چه سوپرایزی؟
+فردا میفهمی
_اما من تا فردا نمیتونم صبر کنم
+تلاش خودتو بکن ما باید بریم که قرار دادمون رو دائمی کنیم:))
_اوکی تا فردا منتظر میمونم
+خدافظ فردا میبینمت:))
نویسنده:@army_jk_jm
اخرین کنسرت BTS سال ۲۰۲۷
_ولم کنید باید برم پیششون
(تونستم بین اون همه شلوغی برم روی استیج با گریه بهشون گفتم..
_واقعا براتون متاسفم چجوری میتونید با احساسات ما بازی کنید؟ این همه ارمی رو ببینید همه ی اینا بخاطر وجود شما زندن شما نباشید هیچ کدوم اینا نیستن ممکنه الان خیلیا بهم بگن چقدر درکت پایینه یا.. اره اصن من هیچ درکی ندارم چون بدون وجود شما نمیتونم زندگی کنم خیلیای دیگه هستن که مثل من با نبودن شما نمی تونن کنار بیان خیلیا میگن اونا توی قلب مان ولی قلب من طاقت نبود شما رو نداره حالا هم اگه میخواید برید برید من فقط خواستم حرفامو بشنوید،
برید دیگه چرا نمیرید؟ از جلو چشام گمشیددد نمیخوام ببینمتونن
(با گریه از سالن زدم بیرون تو خیابونا که پر اب بود راه میرفتم دستمو کردم تو جیبم یه قرص و تیغ بود قرصه رو خوردم با تیغم یکی از رگای دستمو زدم"رگ اصلی نبود که همون لحظه بمیره" همه ی دستم خونی شده بود چشمام تار میدید از دور چند نفرو دیدم که داشتن میدویدن سمتم داشتن صدام میزدن که از هوش رفتم
وقتی به هوش اومدم اعضا رو دیدم)
_من کجام؟
+بیمارستان
_من اینجا چیکار میکنم؟من الان باید مرده باشم
(خواستم چسب روی دستمو در بیارم که اعضا جلومو گرفتن نامجون دستمو گرفت)
_هی اروم باش
+نمیخوام اروم باشم اصن نمیخوام وجود داشته باشم وقتی شما نیستید
_ما قرار نیست جایی بریم
+چی!
_ما قرار نیست جایی بریم قرار دادمون تموم نشده
+ولی..
_بیگ هیت گفت که قرار دادمون دائمی شده:))
+اِاِاِ اما! اما چجوری؟!
_وقتی حرفای تورو شنید بعد از اینکه تو رفتی بقیه ارمی ها هم اعتراض کردن و گفت که اینا واقعا بهتون نیاز دارن پس تنهاشون نزارید
(از خوشحالی میخواستم بال در بیارم)
+فردا مرخص میشی برات یه سوپرایز داریم
_سوپرایز! چه سوپرایزی؟
+فردا میفهمی
_اما من تا فردا نمیتونم صبر کنم
+تلاش خودتو بکن ما باید بریم که قرار دادمون رو دائمی کنیم:))
_اوکی تا فردا منتظر میمونم
+خدافظ فردا میبینمت:))
نویسنده:@army_jk_jm
۸۵.۵k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.