پارت سیزدهم🫳
نشستم و هیچی نگفتم
خوابم برده بود که یکی بلندم کرد
ا.ت: جیغغغغغغ
تهیونگ: چتههههه
ا.ت: منو بزار زمین الان میوفتم
تک خنده ای کرد و منو گزاشت زمین
تهیونگ: بیا دنبالم
دنبالش رفتم به یه خونه بزرگ و ویلایی رسیدیم
رفتیم داخل
تهیونگ: میتونی بری اتاقت
ا.ت: تهیونگ چرا منو دزدیدی؟
تهیونگ: چون دوست دارم
ا.ت: ولی من.....
ادامه حرفمو خوردم
تهیونگ: ولی تو چی؟!
ا.ت: خوب...... من........
نفس عمیقی کشید
تهیونگ: میدونستم نباید اینجوری بدزدمت
تو..... کوک و دوست داری؟
لبم و گاز گرفتم و آروم گفتم آره
موهاشو با دستش قاطی کرد و به اتاقش رفت
هوففففف
رفتم تو اتاقی که بهم داده بود
دراز کشیدم یکم بعد
داشت خوابم میبرد که در باز شد
بلند شدم روی تخت نشستم
تهیونگ: ا.ت.....
ا.ت: بله؟!
تهیونگ: هوفففف من خیلی فکر کردم و
اینکه اگه من دوست داشته باشم و تو منو دوست نداشته باشی
نمیشه پس ....
ا.ت: یعنی میزاری برم؟؟( خوشحال)
تهیونگ: اوهوم( لبخند)
ا.ت: ممنون تهیونگ
تهیونگ: بلند شو میبرمت پیش کوک
بلند شدم و پشتش راه افتادم
توی ماشین نشستیم
توی راه بودیم
ا.ت: تهیونگ خوبی؟!
انگار حواسش یجا دیگه بود
ا.ت: تهیونگگگگ
تهیونگ: ها؟! بله؟!!!!
ا.ت: خوبی؟
تهیونگ: اره اره نیاز نیست نگران باشی
سرمو چرخوندم طرف پنجره
که بالاخره رسیدیم .......
شرط پارت بعدی: ۱۰
پارت بعدی پارت آخره پس شرط رو کم گزاشتم🌚
خوابم برده بود که یکی بلندم کرد
ا.ت: جیغغغغغغ
تهیونگ: چتههههه
ا.ت: منو بزار زمین الان میوفتم
تک خنده ای کرد و منو گزاشت زمین
تهیونگ: بیا دنبالم
دنبالش رفتم به یه خونه بزرگ و ویلایی رسیدیم
رفتیم داخل
تهیونگ: میتونی بری اتاقت
ا.ت: تهیونگ چرا منو دزدیدی؟
تهیونگ: چون دوست دارم
ا.ت: ولی من.....
ادامه حرفمو خوردم
تهیونگ: ولی تو چی؟!
ا.ت: خوب...... من........
نفس عمیقی کشید
تهیونگ: میدونستم نباید اینجوری بدزدمت
تو..... کوک و دوست داری؟
لبم و گاز گرفتم و آروم گفتم آره
موهاشو با دستش قاطی کرد و به اتاقش رفت
هوففففف
رفتم تو اتاقی که بهم داده بود
دراز کشیدم یکم بعد
داشت خوابم میبرد که در باز شد
بلند شدم روی تخت نشستم
تهیونگ: ا.ت.....
ا.ت: بله؟!
تهیونگ: هوفففف من خیلی فکر کردم و
اینکه اگه من دوست داشته باشم و تو منو دوست نداشته باشی
نمیشه پس ....
ا.ت: یعنی میزاری برم؟؟( خوشحال)
تهیونگ: اوهوم( لبخند)
ا.ت: ممنون تهیونگ
تهیونگ: بلند شو میبرمت پیش کوک
بلند شدم و پشتش راه افتادم
توی ماشین نشستیم
توی راه بودیم
ا.ت: تهیونگ خوبی؟!
انگار حواسش یجا دیگه بود
ا.ت: تهیونگگگگ
تهیونگ: ها؟! بله؟!!!!
ا.ت: خوبی؟
تهیونگ: اره اره نیاز نیست نگران باشی
سرمو چرخوندم طرف پنجره
که بالاخره رسیدیم .......
شرط پارت بعدی: ۱۰
پارت بعدی پارت آخره پس شرط رو کم گزاشتم🌚
۲۰.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.