وقتی میری بار پارت ۳۴

( رسیدن خونه )
+ اخه چه خونه ی قشنگی داری
& الان خونه ی هردوتامونه
+ (خنده)
& میگم فرداش شب یه جشن هست بین تمام شرکت ها و منم دعوتم میشه لطفا به عنوان همراه من بیای ؟
+ چرا نمیشه (دستشو میندازه دور گردن فیلیکس)
& شیطونی نکنا
+ چرا نکنم ؟ ( سعی می کنه دکمه های فیلیکس رو باز کنه )
& تو پریودی کار دستت میدما
+ خب راستش من پریود نیستم
& پس چرا بهم دروغ گفتی ؟ دوست نداشتی باهام رابطه برقرار کنی
+ راستش اونجا نمی خواستم باشه
& اونوقت چرا ؟( دستشو می ندازه دور کمر ا.ت )
+نمیدونم ولی خوشم نمیاد
& پس الان ؟
+ اومم نمیدونم ولی حس می کنم شبیه هر.زه ها شدم
& همچین چیزی رو نگو. تو فقط نیاز داری خب ؟ و وقتی آدم یکی رو دوست داره اون نیاز ایجاد میشه.
یاد حرف جانکوک افتادم اونم همین رو بهم گفته بود نا خودآگاه یه قطره اشک از چشمم افتاد
& گریه چرا می کنی ؟ دلت براش تنگ شده؟
( نگاهشون میده به لب فیلیکس )
& چرا به لبم خیره شدی ؟ ( خجالت)
+ ( لبشو میزاره رو لب فیلیکس ، ا.ت فیلیکس رو تخت می نشونه و پاشو روی زانو هر ور پای فیلیکس میزاره که فیلیکس از پشت می افته و هر دوشون کامل پرت میشن رو تخت )
+ ببخشید من می خواستم بهت ثابت کنم دوست دارم
&منم دوست دارم
......................................................................... شرایط
۲۰ لایک
۸ کامنت