پارت ۷ عشق گم شده
پارت ۷ عشق گم شده
ویو کوک
که یهو لباش رو گذاشت رو لبام و وحشیانه میمیبوسید نمیدونم چیشد که همراهیش کردم یه صندلی کنارم بود گذاشتمش اونجا و ادامه دادیم وقتی جدا شدیم به خودم اومدم و فهمیدم چیکار کردن
ویو جیا
با دیدن اون صحنه ها دلم شکست ولی گریه نکردم چون اتفاقای زیادی بد تر از این برام افتاده بود اون که از دوستام کع به خاطر هیچی قهر کردن باهام.ماجراش ادامه داستان میاد.اون از مامانم
بهچهار چوب در تکیه دادم و دست به سینه وایسادم و با یه پوزخند نگاهشون میکردم که کوک نه آقا جئون متوجه حضورم شد
ویو کوک
وقتی به خودم دیر شده بود و جیا داشت با یه پوزخند ترسناک نگاهم میکرد
کوک.. جی .. جیا .. م .. من
جیا.. اسم منو به زبون کثیفت نیار بزار یه هفته بشه بعد برات متاسفم
سریع رفتم تو اتاقی که وسایلمو گذاشتم کولمو برداشتم و رفتم اونم دنبالم میومد ولی بهم نرسید تا که به یه خیابون رسیدم و رفتم خونه لیسا
خونه لیسا
لیسا.. عه تو اینجا چیکار میکنی مگه با کو..
جیا.. اسم اونو نیار . عصبانی.
لیسا.. جیا چت شده
داغ کرده بود رفتم یه آب یخ براش آوردم تنها چیزی بود که میتونست الان آرومش کنه
لیسا.. میشه همه چید برام بگی
جیا.. ماجرا رو گفت
لیسا .. یه خنده نگران و الکی پلکی . امیدوارم بفهمید چی میگم . تو که راست نمیگی
جیا.. چرا رلس میگم
لیسا بغلم کرد که یهو صدای زنگ در اومد و بقیه بچه ها اومدن تو
جنی.. سلا... چیشده.نگران.
جیا رفتم تو اتاق یکم حالم بهتر شه
لیسا .. توضیح داد بچه ها اصلا راجب این موضوع باهاش حرف نزنید
رزی .. آخه اون پسره چرا اینکارو کر اون که گفت خیلی جیا ر. دوست داره
لیسا .. نمد
ویو جیا
بعد یه ساعت رفتم بیرون
سلام کردم و نشستم که جیسو گفت
جیسو .. بچه ها نظرتون چیه که بریم ساحل ۷۵۹
جنی.. آره خیلی فکر خوبیه جیا تو هم موافقی
جیا یجوری که اصلا انتظار نداشتم بدون هیچ ناراحتی. بغضی که بخواد ناراحت باسه گفت آره چرا که نه
رزی .. پس بریم حاضر شیم
ویو کوک
جیا ر. گم کردم نمیدونستم کجاست گریون به خونه بدگشتم که دیدم اون دختره عوضی هرزه هنوز اونجاست اسم دختره یونا
یونا.. ددی بریم ادامه کارمون
کوک.. ددی و مرگ عنتر برو ازخونه ی من بیرون کسی که با تمام وجودم دوسش داشتمو ازم گرفتی
یونا.. به مت چ میتونستی همکاری نکنی ددی
کوک .. همین الان برد بیرون . داد.
رفت
سریع رفتم خونه یونگی
یونگی .. کی.. کوک تو اینجا چ مکنی چت شده
کوک.. هیونگ کمکم کن . بغض.
یونگی .. چیش ه
کوک توضیح داد
یونگی ..پسر تو چیکار کردی .داد.
زنگ در خورد
اعضا همه اومده بودن خونه یون
نامی.. سلا.. عه کوک تو اینجا چیکارمیکنی مگه تو
یونگی .. نامی ساکت باش
کوک رفت اتاق یونگی تا بغضشو کنترل کنه
ته.. چیشده هیونگ
یون همه چیرو گف
ویو کوک
که یهو لباش رو گذاشت رو لبام و وحشیانه میمیبوسید نمیدونم چیشد که همراهیش کردم یه صندلی کنارم بود گذاشتمش اونجا و ادامه دادیم وقتی جدا شدیم به خودم اومدم و فهمیدم چیکار کردن
ویو جیا
با دیدن اون صحنه ها دلم شکست ولی گریه نکردم چون اتفاقای زیادی بد تر از این برام افتاده بود اون که از دوستام کع به خاطر هیچی قهر کردن باهام.ماجراش ادامه داستان میاد.اون از مامانم
بهچهار چوب در تکیه دادم و دست به سینه وایسادم و با یه پوزخند نگاهشون میکردم که کوک نه آقا جئون متوجه حضورم شد
ویو کوک
وقتی به خودم دیر شده بود و جیا داشت با یه پوزخند ترسناک نگاهم میکرد
کوک.. جی .. جیا .. م .. من
جیا.. اسم منو به زبون کثیفت نیار بزار یه هفته بشه بعد برات متاسفم
سریع رفتم تو اتاقی که وسایلمو گذاشتم کولمو برداشتم و رفتم اونم دنبالم میومد ولی بهم نرسید تا که به یه خیابون رسیدم و رفتم خونه لیسا
خونه لیسا
لیسا.. عه تو اینجا چیکار میکنی مگه با کو..
جیا.. اسم اونو نیار . عصبانی.
لیسا.. جیا چت شده
داغ کرده بود رفتم یه آب یخ براش آوردم تنها چیزی بود که میتونست الان آرومش کنه
لیسا.. میشه همه چید برام بگی
جیا.. ماجرا رو گفت
لیسا .. یه خنده نگران و الکی پلکی . امیدوارم بفهمید چی میگم . تو که راست نمیگی
جیا.. چرا رلس میگم
لیسا بغلم کرد که یهو صدای زنگ در اومد و بقیه بچه ها اومدن تو
جنی.. سلا... چیشده.نگران.
جیا رفتم تو اتاق یکم حالم بهتر شه
لیسا .. توضیح داد بچه ها اصلا راجب این موضوع باهاش حرف نزنید
رزی .. آخه اون پسره چرا اینکارو کر اون که گفت خیلی جیا ر. دوست داره
لیسا .. نمد
ویو جیا
بعد یه ساعت رفتم بیرون
سلام کردم و نشستم که جیسو گفت
جیسو .. بچه ها نظرتون چیه که بریم ساحل ۷۵۹
جنی.. آره خیلی فکر خوبیه جیا تو هم موافقی
جیا یجوری که اصلا انتظار نداشتم بدون هیچ ناراحتی. بغضی که بخواد ناراحت باسه گفت آره چرا که نه
رزی .. پس بریم حاضر شیم
ویو کوک
جیا ر. گم کردم نمیدونستم کجاست گریون به خونه بدگشتم که دیدم اون دختره عوضی هرزه هنوز اونجاست اسم دختره یونا
یونا.. ددی بریم ادامه کارمون
کوک.. ددی و مرگ عنتر برو ازخونه ی من بیرون کسی که با تمام وجودم دوسش داشتمو ازم گرفتی
یونا.. به مت چ میتونستی همکاری نکنی ددی
کوک .. همین الان برد بیرون . داد.
رفت
سریع رفتم خونه یونگی
یونگی .. کی.. کوک تو اینجا چ مکنی چت شده
کوک.. هیونگ کمکم کن . بغض.
یونگی .. چیش ه
کوک توضیح داد
یونگی ..پسر تو چیکار کردی .داد.
زنگ در خورد
اعضا همه اومده بودن خونه یون
نامی.. سلا.. عه کوک تو اینجا چیکارمیکنی مگه تو
یونگی .. نامی ساکت باش
کوک رفت اتاق یونگی تا بغضشو کنترل کنه
ته.. چیشده هیونگ
یون همه چیرو گف
۳.۹k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.