مرحله ی پنجم اعزاداری پارت24
مرحله ی پنجم اعزاداری پارت24
جونگ کوک ـ این لجبازیتو بزار کنار
یهو ساک منو پیدا کرد لباسای تو کمد رو انداخت تو ساک زیپشو بست که رانگ اومد
جونگ کوک ـ رانگ این ساکو بزار تو ماشین من به بچه ها بگو بیان اینا رو جمع کنن
یونجون ـ ات رو کجا میخوای ای ببری؟
جونگ کوک ـ میبرمش پیش خودم اینجا امن نیس
یونجون ـ مگه خونه قعطیه؟
ـ یونجون بحث نکن
یونجون ـ چی؟
ـ مث اینکه تو ژاپن دشمن دارم
یونجون ـ نگو که میخوای بری خونه ی این یارو؟
ـ دلم نمیخواد اما مجبورم
یونجون ـ خب میتونیم بریم داخل خونه جنگلی
ـ از اونجای که ژاپنی بود حتما لوکیشن بقیه خونه هارو دارن
یونجون ـ خب اجوما من یونجو، ما چی؟
ـ شماها برین خونه ی جیهیون فعلا
یونجون ـ مطمئنی؟
ـ اره
جونگ کوک ـ خب حرفی نمیمونه
ـ یونجون، مراقب اجوما و یونجو باش، میدونی که اون دو نفر چقدر برام ارزش دارن؟
یونجون ـ باشه، توهم مراقب خودت باش
ـ باشه، میشه سوئیشرتم رو بهم بدی؟
یونجون ـ اره
سوییشرتمو بهم داد پوشیدمش که جونگ کوک اومد براید استایل بغلم کرد راه افتاد سمت ماشین
منو گذاشت جلو خودش نشست پشت ماشین راه افتاد
جونگ کوک ـ گیرش میارم
ـ کیو؟
جونگ کوک ـ همونی که میخواسته تورو بکشه
ـ خودم پیداش میکنم
جونگ کوک ـ بزار این کارو واست انجام بدم
ـ هع نتونستی نجاتم بدی بعد الان میخوای کسی که اینکارو کرده رو پیدا کنی؟
جونگ کوک ـ اره
ـ...
جونگ کوک ـ درد داری؟
ـ یه خورده اما میشه تحمل کرد
جونگ کوک ـ رسیدیم راحت بخواب
ـ باشه
بعد چند دقیقه رسیدیم میخواستم پیاده شم از ماشین که...
جونگ کوک ـ صب کن
از ماشین پیاده شد در سمت منو باز کرد یکبار دستمامو انداخت دور گردن خودش منو برد داخل که یه اجوما سریع اومد سمت ما
اجوما ـ سلام خانوم
ـ سلام
اجوما ـ پسرم چیشده؟
جونگ کوک ـ بعد میگم، تهیونگ اینجاست؟
اجوما ـ تو راه بود
جونگ کوک ـ اوکی
منو برد بالا تو یه اتاق، مث اینکه اتاق خودش بود
ـ اتاق مهمون ندارین؟
جونگ کوک ـ نه نداریم واسه همین تو اتاق من میمونی
ـ مامانت نیس؟ میدونی اگه بفهمه من اینجام چیکار میکنه؟
جونگ کوک ـ اون واسه من مرده
رو تخت درازم داد که یه مرد اومد
+ مشکلش چیه؟
جونگ کوک ـ به شکمش تیر خورده، تیرو بیرون کشیدم
+ پس فقط میخواد بخیه بزنم
جونگ کوک ـ اره
ـ ببخشید ایشون کین؟
+ تهیونگم یکی از دوستای جونگ کوک و دکترم
ـ اها
تهیونگ اومد لبه ی تخت نشست زیپ سوییشرتم رو کشیدم پایین ، پایین لباسمو زدم بالا زخممو بخیه زد و باند پیچیش کرد یه ورق قرص داد به جونگ کوک
تهیونگ ـ اینو هرشب قبل خواب بهش بده
جونگ کوک ـ باشه
تهیونگ ـ خب من دیگه رفتم
جونگ کوک ـ به سلامت
تهیونگ رفت چشمام دیگه نمی کشید
جونگ کوک ـ این لجبازیتو بزار کنار
یهو ساک منو پیدا کرد لباسای تو کمد رو انداخت تو ساک زیپشو بست که رانگ اومد
جونگ کوک ـ رانگ این ساکو بزار تو ماشین من به بچه ها بگو بیان اینا رو جمع کنن
یونجون ـ ات رو کجا میخوای ای ببری؟
جونگ کوک ـ میبرمش پیش خودم اینجا امن نیس
یونجون ـ مگه خونه قعطیه؟
ـ یونجون بحث نکن
یونجون ـ چی؟
ـ مث اینکه تو ژاپن دشمن دارم
یونجون ـ نگو که میخوای بری خونه ی این یارو؟
ـ دلم نمیخواد اما مجبورم
یونجون ـ خب میتونیم بریم داخل خونه جنگلی
ـ از اونجای که ژاپنی بود حتما لوکیشن بقیه خونه هارو دارن
یونجون ـ خب اجوما من یونجو، ما چی؟
ـ شماها برین خونه ی جیهیون فعلا
یونجون ـ مطمئنی؟
ـ اره
جونگ کوک ـ خب حرفی نمیمونه
ـ یونجون، مراقب اجوما و یونجو باش، میدونی که اون دو نفر چقدر برام ارزش دارن؟
یونجون ـ باشه، توهم مراقب خودت باش
ـ باشه، میشه سوئیشرتم رو بهم بدی؟
یونجون ـ اره
سوییشرتمو بهم داد پوشیدمش که جونگ کوک اومد براید استایل بغلم کرد راه افتاد سمت ماشین
منو گذاشت جلو خودش نشست پشت ماشین راه افتاد
جونگ کوک ـ گیرش میارم
ـ کیو؟
جونگ کوک ـ همونی که میخواسته تورو بکشه
ـ خودم پیداش میکنم
جونگ کوک ـ بزار این کارو واست انجام بدم
ـ هع نتونستی نجاتم بدی بعد الان میخوای کسی که اینکارو کرده رو پیدا کنی؟
جونگ کوک ـ اره
ـ...
جونگ کوک ـ درد داری؟
ـ یه خورده اما میشه تحمل کرد
جونگ کوک ـ رسیدیم راحت بخواب
ـ باشه
بعد چند دقیقه رسیدیم میخواستم پیاده شم از ماشین که...
جونگ کوک ـ صب کن
از ماشین پیاده شد در سمت منو باز کرد یکبار دستمامو انداخت دور گردن خودش منو برد داخل که یه اجوما سریع اومد سمت ما
اجوما ـ سلام خانوم
ـ سلام
اجوما ـ پسرم چیشده؟
جونگ کوک ـ بعد میگم، تهیونگ اینجاست؟
اجوما ـ تو راه بود
جونگ کوک ـ اوکی
منو برد بالا تو یه اتاق، مث اینکه اتاق خودش بود
ـ اتاق مهمون ندارین؟
جونگ کوک ـ نه نداریم واسه همین تو اتاق من میمونی
ـ مامانت نیس؟ میدونی اگه بفهمه من اینجام چیکار میکنه؟
جونگ کوک ـ اون واسه من مرده
رو تخت درازم داد که یه مرد اومد
+ مشکلش چیه؟
جونگ کوک ـ به شکمش تیر خورده، تیرو بیرون کشیدم
+ پس فقط میخواد بخیه بزنم
جونگ کوک ـ اره
ـ ببخشید ایشون کین؟
+ تهیونگم یکی از دوستای جونگ کوک و دکترم
ـ اها
تهیونگ اومد لبه ی تخت نشست زیپ سوییشرتم رو کشیدم پایین ، پایین لباسمو زدم بالا زخممو بخیه زد و باند پیچیش کرد یه ورق قرص داد به جونگ کوک
تهیونگ ـ اینو هرشب قبل خواب بهش بده
جونگ کوک ـ باشه
تهیونگ ـ خب من دیگه رفتم
جونگ کوک ـ به سلامت
تهیونگ رفت چشمام دیگه نمی کشید
۱۱.۳k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.