عشق طولانی
کوک: ات داشت میوفتاد که نفهمیدم چجوری خودمو بهش رسوندم و تو بغلم گرفتمش
ات: تو اون لحظه هیچی نمیفهمیدم تا اینکه کوک بغلم کرد و سیاهی
ایو: ترسم درست بود خیلی نگران بودم گریم گرفت درسه یه بیهوشی ساده اس اما خواهرمه داشتم گریه میکردم که دیدم تو بغل یه نفر فرو رفتم سرمو که بالا اوردم جی هوپو دیدم جی هوپ هق اگه ات چیزیش بشه هق من چیکار کنم
جی هوپ: هیش هیچی نگو حالش خوب میشه
هانا: وقتی ات افتاد منو مینا هم حالمون بد شد به هر حال دوست چند ساله ی ماعه دیدم کوک سوار ماشین شدو ات برد بیمارستان بخاطر همین منو مینا و تهیونگ سوار ماشین شدیم پشت کوک راه افتادیم
کوک: تا اینکه رسیدیم اونجا اتو دیدم گفتم دختر خوشگلیه و خیلی کیوته مثل ایو ایو هم خوشگله هم کیوت همه چیز اماده بود ات رو اوردن و داشتیم برای ات شعر تولدت مبارک میخوندیم که دیدم ات افتاد قبل ایو گفته بود اینجوری هست و این مریضی داره وقتی داشت میوفتاد زود گرفتمش و اوردمش بیمارستان گفتن قرصاشو سر ه به موقع نمیخوره بستری کردنش نمیدونم اما وقتی ات بستری شد هم عصبی بودم هم ناراحت
ات: چشامو باز کردم که با سقف سفید مواجه شدم فهمیدم بیمارستانم همه چیز مثل فیلم از جلو چشمم رد شد واقعا باورم نمیشه که من بی تی اس گروه مورد علاقمو دیدم مخصوصا کوک اوف چقدر جذاب شده بود تو اون لباس با حرف کسی که بغلم بود خشکم زد😳
کوک: اون موقع تا حالا همش بلند فکر میکرد و من به همش گوش میدادم خندم گرفته بود که شروع کرد قربون صدقه رفتن من گفتم اینقدر جذابم که دوسم داری
ات: وقتی دیدم جونگ کوک بغلمه خواستم جیغی از روی خوسحالی بکشم که با کاری که کوک انجام داد خشکم زد
کوک: میخواست جیغ بکشه که دستمو گذاشتم جلو دهنش گفتم میدونم بایست منم ولی خودتو کنترل کن باشه دستمو که برداشتم ات با کاری که کرد شوکه شدم
ات: دستش رو از جلو دهنم برداشت که زود پاشدمو بغلش کردم اونم متقابلا بغلم کرد بهش گفتم خیلی خوشحال شدم که ایو تو رو برای تولدم دعوت کرد راستی میشه یه سوال بپرسم
کوک: اره بپرس
ات: اولش برای چی همتون اینقدر تیپ زدین یا برای اینکه کلا هوش از سرم بپره نه خب دومیش چرا ایو الان تولدمو گرفت
کوک: خیله خب گفتی یکی این که دوتا شد خب اولش ما از اول همه خوشتیپ و خوشگل بودیم درسته ارمی کوچولو؟
ات: با حرفی که زد فک کنم ضربان قلبم اینقدر رفت بالا که الان مرده باشم خواستم خودمو عادی نشون بدم گفتم ا ر ه د ر س ت ه
کوک: خب دومیش برای اینکه چون شنبه تولدته کنسرته خواهرت هم هیت
ات: گفتم اهان ممنون
کوک: الان یادم اومد بهش گفتم که
شرط ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت💜
ات: تو اون لحظه هیچی نمیفهمیدم تا اینکه کوک بغلم کرد و سیاهی
ایو: ترسم درست بود خیلی نگران بودم گریم گرفت درسه یه بیهوشی ساده اس اما خواهرمه داشتم گریه میکردم که دیدم تو بغل یه نفر فرو رفتم سرمو که بالا اوردم جی هوپو دیدم جی هوپ هق اگه ات چیزیش بشه هق من چیکار کنم
جی هوپ: هیش هیچی نگو حالش خوب میشه
هانا: وقتی ات افتاد منو مینا هم حالمون بد شد به هر حال دوست چند ساله ی ماعه دیدم کوک سوار ماشین شدو ات برد بیمارستان بخاطر همین منو مینا و تهیونگ سوار ماشین شدیم پشت کوک راه افتادیم
کوک: تا اینکه رسیدیم اونجا اتو دیدم گفتم دختر خوشگلیه و خیلی کیوته مثل ایو ایو هم خوشگله هم کیوت همه چیز اماده بود ات رو اوردن و داشتیم برای ات شعر تولدت مبارک میخوندیم که دیدم ات افتاد قبل ایو گفته بود اینجوری هست و این مریضی داره وقتی داشت میوفتاد زود گرفتمش و اوردمش بیمارستان گفتن قرصاشو سر ه به موقع نمیخوره بستری کردنش نمیدونم اما وقتی ات بستری شد هم عصبی بودم هم ناراحت
ات: چشامو باز کردم که با سقف سفید مواجه شدم فهمیدم بیمارستانم همه چیز مثل فیلم از جلو چشمم رد شد واقعا باورم نمیشه که من بی تی اس گروه مورد علاقمو دیدم مخصوصا کوک اوف چقدر جذاب شده بود تو اون لباس با حرف کسی که بغلم بود خشکم زد😳
کوک: اون موقع تا حالا همش بلند فکر میکرد و من به همش گوش میدادم خندم گرفته بود که شروع کرد قربون صدقه رفتن من گفتم اینقدر جذابم که دوسم داری
ات: وقتی دیدم جونگ کوک بغلمه خواستم جیغی از روی خوسحالی بکشم که با کاری که کوک انجام داد خشکم زد
کوک: میخواست جیغ بکشه که دستمو گذاشتم جلو دهنش گفتم میدونم بایست منم ولی خودتو کنترل کن باشه دستمو که برداشتم ات با کاری که کرد شوکه شدم
ات: دستش رو از جلو دهنم برداشت که زود پاشدمو بغلش کردم اونم متقابلا بغلم کرد بهش گفتم خیلی خوشحال شدم که ایو تو رو برای تولدم دعوت کرد راستی میشه یه سوال بپرسم
کوک: اره بپرس
ات: اولش برای چی همتون اینقدر تیپ زدین یا برای اینکه کلا هوش از سرم بپره نه خب دومیش چرا ایو الان تولدمو گرفت
کوک: خیله خب گفتی یکی این که دوتا شد خب اولش ما از اول همه خوشتیپ و خوشگل بودیم درسته ارمی کوچولو؟
ات: با حرفی که زد فک کنم ضربان قلبم اینقدر رفت بالا که الان مرده باشم خواستم خودمو عادی نشون بدم گفتم ا ر ه د ر س ت ه
کوک: خب دومیش برای اینکه چون شنبه تولدته کنسرته خواهرت هم هیت
ات: گفتم اهان ممنون
کوک: الان یادم اومد بهش گفتم که
شرط ۱۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت💜
۲۵.۱k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.