my dady p.67
ویو ا.ت
زینگگ
زینگگ(مثلا الارم گوشی)
چی میشد امروز نمیرفتم هوففف
از رو تخت بلند شدم و به سمت دسشوی رفتم
ا.ت:وای چشام هیچجارو نمیبینه ..
کارای لازم و انجام دادم و امدم بیرون و رفتم کنار تخت وایسادم و ارم صداش زدم تا بیدار شه ولی مگ بیدار میشده
ا.ت:یا جیمین( صدانسبته بلند )
جیمین:فقط ۵ دیقه
ا.ت:تا ۵ دیقه دیگه من رفتم
جیمین:باش الان بلند میشم
از رو تخت بلند شد و رفت دستشوی
سمت کمد رفتم و لباسامو پوشیدم و رفتم جلو اینه نشستم
تا موهامو شونه کنم
جیمین :بده من واست شونه کنم
ا.ت :باش بیا
شروع کرد به شونه کردن موهام
جیمین :میخای بازشون بزاری
ا.ت:عوهوم
ویو جیمین
سرمو بردم پایین و گر..دنشو بو..س کردم
جیمین:هروقت حاضر بودی بگو بریم
ا.ت:من حاضرم بریم
از در رفتیم بیرون جلو در اسانسور منتظر موندیم تا بیاد
اروم دستشو نزدیک دستم کردو دستمو گرفت
وارد اسانسور شدیم سکوت عجیبی بود
جیمین:الان ما باهم قرار میزاریم ؟
ا.ت:اره دیگه
جیمین :چه دختر خوبی از همون اولش اینطوری بود چقد خوب میشد (گذاشتن دستش روی سر ا.ت )
ا.ت:یاا مسخرم نکن
جیمین :کیوت (با خنده )
ویو ا.ت
بعد از چند سال حس خاصی داره که با یه نفرم شاید چون جیمینه
از اسانسور امدیم بیرون
ایندفعه جیمین دستمو گرفت اونم محکم
وارد سالن اصلی شدیم همه وایساده بودن فک کنم معلما فعلا نمیزاشتن بریم سر کلاس
همه یه جور عجیبی نگا میکردن
شاید چون منو جیمین دست همو گرفته بودیم
رفتیم کنار دیوار وایسادیم با یه دست گوشیو گرفته بودو بهش نگاه میکرد یه دست دیگشم گذاشته بود رو سروم و منم سرمو اورده بودم بالا و بهش زل زده بودم
جیمین:داری میخوریما
ا.ت:اصن دلم میخاد دوس پسر خودمی دلم میخاد انقد نگات کنم تا اب شی
جیمین:(خنده های کراش )
ا.ت:به چه میخندی
جیمین: کیوتت (گرفتن لپ ا.ت )
ا.ت:یا دارن نگامون میکنن
تو یه لحضه قیافش جدی شد و خم شد به سمت پایین و صورتشو تو چند متریم اورد
جیمین:دلم میخاد هر کار با دوس دخترم میکنم ببینم کی میخاد زر بزنه
ا.ت:خوب حالا لوس نشو
جیمین:دارم عشق میورزم (با خنده)
ا.ت:ایجان
بلندگو :میتونید وارد کلاس هایتان شوید ..
زینگگ
زینگگ(مثلا الارم گوشی)
چی میشد امروز نمیرفتم هوففف
از رو تخت بلند شدم و به سمت دسشوی رفتم
ا.ت:وای چشام هیچجارو نمیبینه ..
کارای لازم و انجام دادم و امدم بیرون و رفتم کنار تخت وایسادم و ارم صداش زدم تا بیدار شه ولی مگ بیدار میشده
ا.ت:یا جیمین( صدانسبته بلند )
جیمین:فقط ۵ دیقه
ا.ت:تا ۵ دیقه دیگه من رفتم
جیمین:باش الان بلند میشم
از رو تخت بلند شد و رفت دستشوی
سمت کمد رفتم و لباسامو پوشیدم و رفتم جلو اینه نشستم
تا موهامو شونه کنم
جیمین :بده من واست شونه کنم
ا.ت :باش بیا
شروع کرد به شونه کردن موهام
جیمین :میخای بازشون بزاری
ا.ت:عوهوم
ویو جیمین
سرمو بردم پایین و گر..دنشو بو..س کردم
جیمین:هروقت حاضر بودی بگو بریم
ا.ت:من حاضرم بریم
از در رفتیم بیرون جلو در اسانسور منتظر موندیم تا بیاد
اروم دستشو نزدیک دستم کردو دستمو گرفت
وارد اسانسور شدیم سکوت عجیبی بود
جیمین:الان ما باهم قرار میزاریم ؟
ا.ت:اره دیگه
جیمین :چه دختر خوبی از همون اولش اینطوری بود چقد خوب میشد (گذاشتن دستش روی سر ا.ت )
ا.ت:یاا مسخرم نکن
جیمین :کیوت (با خنده )
ویو ا.ت
بعد از چند سال حس خاصی داره که با یه نفرم شاید چون جیمینه
از اسانسور امدیم بیرون
ایندفعه جیمین دستمو گرفت اونم محکم
وارد سالن اصلی شدیم همه وایساده بودن فک کنم معلما فعلا نمیزاشتن بریم سر کلاس
همه یه جور عجیبی نگا میکردن
شاید چون منو جیمین دست همو گرفته بودیم
رفتیم کنار دیوار وایسادیم با یه دست گوشیو گرفته بودو بهش نگاه میکرد یه دست دیگشم گذاشته بود رو سروم و منم سرمو اورده بودم بالا و بهش زل زده بودم
جیمین:داری میخوریما
ا.ت:اصن دلم میخاد دوس پسر خودمی دلم میخاد انقد نگات کنم تا اب شی
جیمین:(خنده های کراش )
ا.ت:به چه میخندی
جیمین: کیوتت (گرفتن لپ ا.ت )
ا.ت:یا دارن نگامون میکنن
تو یه لحضه قیافش جدی شد و خم شد به سمت پایین و صورتشو تو چند متریم اورد
جیمین:دلم میخاد هر کار با دوس دخترم میکنم ببینم کی میخاد زر بزنه
ا.ت:خوب حالا لوس نشو
جیمین:دارم عشق میورزم (با خنده)
ا.ت:ایجان
بلندگو :میتونید وارد کلاس هایتان شوید ..
۸.۲k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.